خلاصه ماشینی:
"تفسیر آنها این بود که جمهوری اسلامی به دلیل این که یک حکومت گذار است و باید ایران را از استبداد شاهنشاهی به سوی یک حکومت دموکراسی ببرد، اکنون آن مقطعی است که اصلاحات لازم برای تغییر آن به سمت یک حکومت دموکراسی مبتنی بر باورهای غربی انجام گرفته است، لذا از یک سال پیش به این طرف شما با واژههایی مثل جامعه مدنی، آزادی و امنیت اجتماعی سروکار ندارید، با چیز جدیدی به نام جنبش اصلاحات سروکار دارید.
بحثی که این جا میتواند مطرح شود این است که اصلاحطلبان غربگرا در مطبوعات و تریبونهای خود با ادبیات خاص خودشان مسائلی را عنوان میکنند که عارضههای زیادی برای جامعه دارد، هم در زمینههای عملی زندگی مردم و هم در باورهای نظری و عقیدتی آنها؛ بحث جامعه مدنی یک زمان مطرح شد، آزادی بیان، دموکراسی و مردمسالاری مطرح شدند، اما این مقولات شعارهایی هستند که در ظرف یکی دو سال تحقق یافتند؟ اگر تحقق پیدا میکرد باید شاهد مثالهایی میبودیم که ما امروز شاهد آن نیستیم.
به نظر من تعدد روزنامهها اگر حقیقت را بنویسند دلیل بر آزادی است، ولی اگر پنجاه روزنامه باشد و هر کدام یک واقعه را یک طور تعریف کنند، این عین سانسور است؛ شاید بتوان گفت بدترین و شدیدترین سانسوری است که در یک جامعه میتواند وجود داشته باشد، چون اگر یک خبر یک شکل باشد، مردم تکلیف خودشان را میدانند، اما اگر پنجاه روزنامه یک واقعه را پنجاه جور بنویسند، واقعا سردرگمی اجتماعی به حد وحشتانگیزی بالا میرود و اگر مطبوعات جای خودشان را تشخیص ندهند و اهمیت خودشان را در یک جامعه آزاد دینی به سمت تحول و تعالی نشناسند، تأثیرات بسیار مخربی میتوانند در یک جامعه بگذارند."