چکیده:
بهرغم افزایش کمّی و غنای کیفی پژوهشهای حوزه مناسبات کار و زندگی در سالهای اخیر، کارکنان توانیابِ جسمی که در مواردی مشاغلی مشابه با کارکنان به لحاظ جسمی سالم را برعهده دارند، نادیده انگاشته شدهاند. بنابراین، هدف مقاله حاضر، فهم سازه مناسبات کار و زندگی از منظر کارکنان توانیاب بود. این پژوهش مبتنی بر پارادایم تفسیری و رویکرد استقرایی است؛ بر اساس هدف بنیادی و از نظر نوع داده، کیفی محسوب میشود. مصاحبههای چندروایتیِ عمیق با 14 نفر از کارکنان توانیاب شاغل در سازمانهای دولتی یا شرکتهای خصوصی شهر تهران انجام شد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل موقعیتی کلارک به عنوان یکی از رویکردهای نظریهپردازی دادهبنیاد استفاده شد. روش نمونهگیری نظری بود و تعداد نمونه بر اساس کفایت نظری مقولهها مشخص شد. برای تأیید قابلیت اطمینانِ تحلیلها از سه روش همدستی، سهسویگی فضا و بازتابپذیری استفاده شد. تحلیلها دادهها در پنج گام و با ترسیم چهار نقشه موقعیتی ساختنیافته، موقعیتی منظم، نقشه جهانها و عرصههای اجتماعی و در نهایت نگاشت وضعیتی انجام شد. نتایج تحلیلها نشان داد، مناسبات کار و زندگی از منظر کارکنان توانیاب شامل 25 مقوله در قالب شش مولفه کنشهای فردی، کنشهای جمعی، مولفههای ادراکی، ساختهای گفتمانی، مولفههای اجتماعی- فرهنگی و مولفههای ساختاری- سازمانی است. محدودیتهای جسمانی، تشابه و همزمانی تجارب جمعی، الگوپذیری و الگوسازی، القا کردن تصور آسیبپذیری، تحریف مفهوم معلولیت و ساختار غیرمنعطف سازمانی، نمونههایی از مقولههای هریک از این مولفهها بودند. در عین حال، این مقولهها در پیوستاری از تضاد، تا غنیسازی مناسبات کار و زندگی جای گرفتند. با توجه به ارائه یک نظریه میاندامنه در این پژوهش، به پژوهشگران آتی پیشنهاد میشود مقولههای مکمل نظریه مذکور را واکاوی نمایند.
Despite the increase in quantity and quality of research in the work-life interface area in recent years, disabled employees who in some cases have jobs that are similar to physically healthy employees, have been ignored. Therefore, the purpose of this paper is to understand the construct of work-life interface from the perspective of disabled employees. The research is based on interpretivism paradigm and inductive approach; it is basic in terms of purpose and qualitative research in terms of data. In-depth episodic interviews were conducted with 14 disabled employees working in government organizations or private companies in Tehran. Clark situational analysis was used to analyze the data as one of the approaches of grounded theory. The sampling method was theoretical and the number of samples was determined based on the theoretical saturation of the categories. To confirm the trustworthiness of the analyzes, three methods of collaboration, space triangulation and reflexivity were used. Data analyzes were performed in five steps by drawing four messy and ordered situational maps, social worlds and arenas maps, and finally positional maps. The results showed that work-life interface from the perspective of disabled employees is affected by 25 categories in the form of six components of individual actions, collective actions, perceptual components, discourse structures, socio-cultural components and structural-organizational components. Body limitations, similarity and synchronicity of collective experiences, pattern-ability and patterning, Inducing the idea of vulnerability, distorting the concept of disability and inflexible organizational structure were examples of categories in each of these components. At the same time, these categories were placed in a continuum from conflict to enrichment of work-life interface. Given the presentation of a middle range theory in this research, future researchers are suggested to explore the complementary categories for this theory.
خلاصه ماشینی:
مناسبات کار و زندگي ازمنظر کارکنان توان ياب : نظريه پردازي داده بنياد با رويکرد تحليل موقعيتي الهام ابراهيمي تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٨/١٠ تاريخ پذيرش نهايي: ١٤٠٠/١٢/٢٢ چکيده به رغم افزايش کمي و غناي کيفي پژوهش هاي حـوزه مناسـبات کـار و زنـدگي در سـال هـاي اخيـر، کارکنـان توان ياب جسمي که در مواردي، مشاغلي مشابه با کارکنان به لحاظ جسمي سالم را برعهـده دارنـد، ناديـده انگاشـته شده اند.
ازسويديگر، تعداد پژوهش هايي که از روش هاي کمي براي پرداختن به موضوع مناسـبات کـار و زنـدگي استفاده کرده اند، به طور قابل توجهي بيش از پژوهش هايي اسـت کـه از رويکردهـاي کيفـي بهـره گرفتـه انـد (بيگي و شيرمحمدي ٣، ٢٠١٧)؛ اما اين روش هاي کيفـي هسـتند کـه بـه فهـم عميـق تـر معنابخشـي افـراد بـه مناسبات کار و زندگي، گفتمان فردي و جمعي در حوزه کـار و زنـدگي و اهميـت نسـبي ايـن دو سـاحت براي افراد کمک ميکنند (پاتنيک و همکاران ٤، ٢٠١٨).
بنابراين ، با هدف مطالعه مناسبات کار و زندگي در افراد توان ياب ، يکي از مناسب تـرين روش هـا يعنـي نظريه پردازي داده بنياد با رويکرد تحليل موقعيتي مورد استفاده قرار گرفت ؛ چراکه در وهلـه نخسـت ، صـرفا روايت تجارب افراد، مد نظر پژوهشگر نبود و به عنوان دليل دوم ، تفاسير سطح ميـاني٥ از موقعيـت ، بـه جـاي تکوين يک نظريه سطح کلان مد نظر بود (فليک ٦، ٢٠١٨).
بنابراين ، پژوهش حاضر با هدف ارائه يک نظريه ميان دامنه ٧ درمـورد مناسـبات کار و زندگي افراد توان ياب ، درصدد پاسخ به اين پرسش است که چه مؤلفه ها و مقوله هايي ميتوانند ايـن نظريه را تبيين کنند.