خلاصه ماشینی:
"سلسله دیگر جنبش،از فکر(یا افکاری)سرچشمه می‌گیرد،که در برخورد با این کلمات،ولی در حاشیه آنان،در گریز یا رهائی از آنان،رشد می‌کند(یا در گریز از کلمات دیگر رشد کرده است)و می‌کوشد که حتی المقدور،راه خود را برود و قدم بقدم برای ادامه دادن و دنبال کردن مسیر خود،می‌بایستی کلمات و سیر جوهری آنان را درهم بشکند.
جنبشی دیگر در جهتی که سیر تفکر گوینده را می‌نماید،پدید می‌آید که تلاش گوینده،را برای رسیدن به آزادی خود از حبس آن کلمه نشان می‌دهد تفکر،احساس می‌کند که از طرفی بدون آن کلمه نمی‌تواند حرکت کند و رشد کند و بسط یابد،از طرفی با کلمه موجود و تسلیم شدن به آن،مقید و ناگفته و ناگسترده میماند.
اما در هر تلاش،تفکر برای تحقق آزادیش،در کشش به جهتی که به عبارت می‌دهد،بلافاصله،جهتی مکنون در کلمه(در قبال این جهت تفکر) بظهور می‌آید و خرافه‌ای از کلمه در آگاه‌بود ما روشن می‌گردد."
(
, 
, 
)
