چکیده:
نقاشی زرینفام ازجمله فنونی است که بستر بسیار خوبی برای نقاشی روی بوم سرامیک لعابدار را فراهم کرده است. دوران ایلخانی بهعنوان اوج شکوفایی نقاشی زرینفام مطرح است. آثار بیشماری روی انواع کاشی و کتیبه و ظروف با تکنیک زرینفام نقاشی شدهاند. خوانش و فهم بسیاری از این آثار همچنان بررسی و مطالعه نشده است و جای پژوهش بسیاری را میطلبد. این آثار داری مضامین مختلف مذهبی، ادبی، ملی و ... هستند. داستانهای ادبی همواره منبع الهام هنرمندان در پیوند با ادبیات در دوران اسلامی بودهاند. شاهنامۀ فردوسی تألیف قرن چهارم هـ.ق ازجمله منابعی است که هنرمندان، بخشهای مختلف شاهنامه را در آثارشان بازتاب دادهاند. از اینرو، در این پژوهش تلاش شده است تا یک اثر زرینفام متعلق به دورۀ ایلخانی، مورد تحلیل قرار گیرد. در این پژوهش، برای پاسخ به این پرسش که «نقاشی این اثر بیانگر چه مضمونی است؟ و روایتگر چیست؟» تلاش میشود تا با بررسی و شرح تصاویر اثر، در تطبیق آن با متن اشعار فردوسی، به خوانش روایی کاشینگاره پرداخته شود. روش این مقاله توصیفی-تحلیلی است و گِردآوری مطالب میدانی و کتابخانهای است. نتایج نشان میدهد این کاشینگارۀ زرینفام دارای مضمون ادبی و برگرفته از داستان نبرد کِیخسرو با افراسیاب در شاهنامۀ فردوسی است و نقاش اثر، بهصورتی خلاقانه بخشی از این داستان را به تصویر کشیده است. در انتهای کتیبۀ آن سال، ساخت کاشی به سال 661 هـ.ق ذکر شده است. یکی از ویژگیهای خلق آثار ادبی در کاشیکاری اماکن مقدس، انتقال روایات به مخاطبان است بهگونهای که با نشاندادن تصاویری از مفاهیم شجاعت، آزادگی، رنج، رشادت، شرارت و عدالت؛ برای پندگرفتن مخاطبان است تا واکنش بیننده را برانگیزانَد و آنها را به تأمل وادارد.
Lustre painting is one of the techniques that has provided a very good basis for painting on glazed ceramic canvas. The patriarchal era is considered as the peak of the flourishing of Lustre painting. Countless works have been painted on various types of tiles, inscriptions and utensils with the Lustre technique. Reading and understanding many of these works has not yet been studied and requires a lot of research. These works have different religious themes, national literature, etc. Literary stories have always been a source of inspiration for artists in connection with literature in the Islamic era. Ferdowsi Shahnameh, written in the 4th century AH, is one of the sources in which artists have reflected different parts of the Shahnameh in their works.
Therefore, in this research, an attempt has been made to analyze a golden-colored work belonging to the patriarchal period. In this research, to answer the question, what does the painting of this work represent? And what is a narrator? An attempt is made to read the narration of till painting by examining and describing the images of the work, in comparison with the text of Ferdowsi's poems.
The method of this article is descriptive-analytical and it is a collection of field and library materials. The results show that this lustre painting tile has a literary theme and is taken from the story of Kaykhosrow's battle with Afrasiab in Ferdowsi's Shahnameh, and the painter has creatively portrayed a part of this story. At the end of the inscription, the year of tile construction is mentioned as 661 AH. One of the characteristics of creating literary works in the tiling of holy places is the transmission of narrations to the audience in such a way that by showing images of the concepts of courage, freedom, suffering, courage, evil and justice; It is to advise the audience to arouse the viewer's reaction, both internal and external, and make them reflect.
خلاصه ماشینی:
نتایج نشان میدهد این کاشینگارۀ زرینفام دارای مضمون ادبی و برگرفته از داستان نبرد کِیخسرو با افراسیاب در شاهنامۀ فردوسی است و نقاش اثر، بهصورتی خلاقانه بخشی از این داستان را به تصویر کشیده است.
بنابراین، این کاشی متعلق به قرن هفتم یعنی اوایل دورۀ ایلخانی است که با تکنیک مینای زرینفام و باکیفیت بسیار عالی نقاشی شده است.
در این مرحله پرسش این است که کتیبۀ کاشی دارای چه مضمونی است؟ و چه ارتباطی بین کتیبه و تصاویر ترسیمشده روی کاشی وجود دارد؟ و شخصیت اسبسواری که در بین دو اسب سوار دیگر در مرکز اثر و سایبانی در بالای سر آن تصویر شده است، چه کسی است؟ و اثر چه ماجرایی را روایت میکند؟ در ادامه، برای یافتن پاسخ ابتدا به نقش ادبیات و تأثیر آن روی آثار و هنرمندان دوران اسلامی اشاره و سپس به خوانش کتیبه نوشتاری کتیبه و تحلیل نقاشی کاشی پرداخته خواهد شد.
با توجه به مضمون اشعار نوشتهشده روی کاشی مشخص میشود که نقاش، داستان کِیخسرو را به تصویر کشیده است؛ لذا میتوان گفت که این نقاشی در واقع بخشی از داستان کینخواهی کِیخسرو از افراسیاب را روایت میکند.
بنابراین، برای پاسخ به این پرسش که نقاشی فوق چه بخشی از داستان کینخواهی کِیخسرو را روایت میکند، و اینکه این سه شخصیت چه کسانی میتوانند باشند، اشعار فردوسی در این داستان مورد بررسی قرار داده شده است.
بنابراین، با توجه به اشعار فوق چنین برمیآید که در تحلیل نقاشی کاشی میتوان حدس زد که این سه سوار میتواند سه شخصیت رستم، لهراسب و اشکش باشد که به دستور کِیخسرو برای جنگ با افراسیاب به وی میپیوندند.