چکیده:
نقش برسازندهی جنگ در حیات جوامع انسانی، مطالعات تاریخی را به ارائه تبیینهای متکثری از این پدیده اجتماعی سوق داده است. اگر بپذیریم که این آشفتگی و کثرت تبیینها برآیند چشماندازهای معرفتی متفاوت مورخان است، در آن صورت بازشناسی مبانی پارادایمی مدلهای تبیین، راه غلبه بر این آشفتگی خواهد بود. با عطفنظر بدین مهم پژوهش حاضر در صدد پاسخ بدین پرسش برآمد که کاربست صحیح مدلهای تبیینی در مطالعات تاریخ جنگ بر اساس چه معیاری تعیین میشود. اگر بپذیریم که هستیشناسی اجتماعی مورخان واجد الزامات روششناسانهای است که با یک مدل تبیینی سازگاری بیشتری دارد، در آن صورت میتوان مساله مقاله را با صورتبندی سه پارادایم تبیینی در مطالعات تاریخی جنگ پاسخ داد: بر اساس پارادایم تفهمی، کاربست مدل تفهمی تبیین مستلزم پذیرش پاسخ اتمیستی به مساله عاملیت و ساختار و انکار نقش تعیّنبخش کلهای اجتماعی در وقوع جنگ است. در پارادایم قیاسی قانونشناختی، کاربست مدل قانون فراگیر تبیین تنها در شرایطی صحیح خواهد بود که تاکید هستیشناسی کلگرایانه بر نقش تعیّنبخش ساختارهای اجتماعی و فرهنگ مسلم انگاشته شود. در پارادایم روایی نیز تبیین پدیده اجتماعی جنگ مستلزم آن است که با استناد به ساختمندگرایی، عاملیت و ساختار را ثنویتی متداخل تلقی نموده و روایت را با لحاظ کردن تاثیر دوسویه موقعیتهای اجتماعی و پاسخ عاملان تاریخی به موقعیت طرحاندازی نماییم.
The constructive role of war in the life of human societies has led historical studies to provide multiple explanations of this social phenomenon. If we accept that this confusion and multiplicity of explanations is the result of historians' different epistemological perspectives, then recognizing the paradigmatic foundations of explanatory models will be the way to overcome this confusion. Based on this, the article seeks to explore the criteria determining the correct application of explanatory models in historical studies of war. If we assume that the social ontology of historians has methodological implications that are more compatible with an explanation model, then the problem of the article can be answered by formulating three paradigms of explanation in the historical studies of war. Based on the understanding paradigm, the application of the understanding model of explanation implies accepting the atomistic answer to the problem of agency and structure and denying the determining role of social structures in the occurrence of wars. In the deductive-nomological paradigm, the application of the covering law model of explanation will be correct only if the claim of holistic ontology on the determining role of social structures and culture is taken for granted. In the narrative paradigm, in order to explain wars as social phenomena, one must consider the agency and structure as overlapping dualities, with reference to structuration, and plot the narrative by taking into accout the two-way effect of social situations and the response of historical agents to the situation.
خلاصه ماشینی:
اگر بپذيريم که هستي شناسي اجتماعي مورخان واجد الزامات روش شناسانه اي است که با يک مدل تبييني سازگاري بيشتري دارد، در آن صورت مي توان مسأله مقاله را با صورت بندي سه پارادايم تبييني در مطالعات تاريخي جنگ پاسخ داد: بر اساس پارادايم تفهمي ، کاربست مدل تفهمي تبيين مستلزم پذيرش پاسخ اتميستي به مسأله عامليت و ساختار و انکار نقش تعّين بخش کل هاي اجتماعي در وقوع جنگ است .
واژگان کليدي: مدل تفهمي ، مدل روايي ، مدل قياسي ، قانونشناختي ، کل گرايي ، اتميسم ، ساختمندگرايي مقدمه جنگ تحولي مهم در جامعه انساني است و با عنايت به نقش برسازنده اي که در زندگي انسان دارد، پژوهش هاي کلاسيک و مدرن تاريخي جنگ را به منزله يک پديده اجتماعي تأثيرگذار بررسي کرده اند؛ چنانکه هرودوت در سرآغاز تاريخ نگاري به روايت جنگ هاي ايران و يونان پرداخت و يا توسيديد روايتي جذاب از چرايي جنگ هاي آتن و اسپارت ترسيم نمود.
بلکه برخي کاربست ١٧ اين محدوديت فاعل شناسا در پي بردن به معاني ذهني کارگزاران انساني در معرفت شناسي تحت عنوان مساله اذهان ديگر مورد بررسي قرار گرفته است (نيگل ، ١٣٨٩: ١٩) مطالعات تاريخي جنگ / سال ١٤٠٢/ دوره ٧/ شماره ١ مدل هاي تفهمي و قياسي قانون شناختي را با استناد به هر دو هستيشناسي اجتماعي امکان پذير ميدانند.