چکیده:
این پژوهش مطالعه ای است در کتابخانه ای در خصوص واحد و کثیر و در فلسفه موضوعات و محورهای گوناگونی وجود دارد در میان موضوعات و محورهایی که در کتب گوناگون مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است. واحد و کثیر از موضوعات اساسی در فلسفه است. بی شک بنیان فلسفه اصالت وجود و اصالت ماهیت بر پذیرش واحدیت و کثرت بنا شده است. اکثر استفاده را از معاشرت سقراط برده و هفت سال از شاگردی او برخوردار بود پس از مسافرت به نواحی مدیترانه افلاطون به آتن بازگشت و مدرسه خود را به سال 387 ق. م در «درختستان آکادموس» بنانهاد ، که حالیکه آنرا «آکادمی» گویند.افلاطون به تاسی از سقراط نخستین شخصی است که به اهمیت واحد و کثیر پی برده است وی که با قرائت خاص خود معتقد به وحدت است براساس روش دیالکتیک کوشش می کند تا رابطه میان واحد و کثیر را حل کند. روشی که اگرچه در بیان امری سهل می باشد اما در عمل کاری دشوار و طاقت فرسا است.
This research is a study in a library about units and large numbers In philosophy, there are various topics and topics among the topics that have been discussed and researched in various books. Units and many basic topics in philosophy. Undoubtedly, the basis of the philosophy of originality of existence and the originality of nature is based on the acceptance of unitation and plurality.He made the most of Socrates' association and had seven years of apprenticeship, returning to Athens after traveling to plato's Mediterranean regions and attending his school in 387 Bnahad in The Tree of Akadmus, which is called the "Academy".Plato is the first person who has realized the importance of the unit and the mulged one, who believes in unity with his own readings, based on the dialectical method, trying to solve the relationship between the unit and the mult. A method that, although easy to express, is difficult and difficult in practice.
خلاصه ماشینی:
همچنين مفهوم واحد را گاهي بطورمطلق و بدون مقايسه با چيزي ،مورد توجه قرارمي دهيم ،و بعد آن را از جهت مصداق برابر با ٢٧١٠ وجود مي يابيم ، ولذا هر چه موجودات از همان جهت وجوديش «واحد» مي باشد؛ و همچنين وجود را در يک ملاحظه ديگري مي بينيم که در حال متصف به وحدت است ، و در حال ديگر متصف به آن نيست ؛ مانند يک فرد انسان و چند فرد انسان که بايک فرد از آن مقايسه شده است ؛ و بعد آن وجود مقايسه شده را کثير به شمار مي آوريم ، کثيري که در مقابل واحدي قرار گرفته است که قسيمش مي باشد، بدون آنکه منافاتي با اين سخن داشته باشد که «واحد با موجود مطلق برابر است » با توجه به آنکه فرد از واحد در اين سخن معناي گسترده آن مي باشد که بطور مطلق و بدون مقايسه با چيزي ملحوظ است .
سه مسئله در اينجا مطرح است : • آيا اين نوع واحدها را بايد واقعاً موجود (ortcos ovoas)بدانيم ؟ • هر صورتي ، به عنوان يک واحد ثابت و ازلي، چگونه مي تواند همين يک چيز باشد[هم از وحدت بهره مند باشد و هم از هستي ]؟ • رابطه ي آن با کثرت نا متناهي چيز هايي که به وجود مي آيند [يعني آن صورت را پيدا کنند] چيست ؟ آيا اين واحد با تقسيم شدن در ميان آنها از بين مي رود يا اين فرض نا ممکن پيش مي آيد که آن صورت از خودش جدا مي شود و به عنوان يک کل به طور همزمان هم واحد مي نمايد و هم کثير؟ افلاطون مسئله بزرگ و کوچک بودن يک چيز را در جمهوري نوعي تعليم مقدماتي سودمند و انديشه بر انگيز خوانده است ، و در فايدون آن را بر اساس مفهوم بهره مندي بررسي کرده است .