چکیده:
وبر در مواضع مختلف تلاش کرده تا از مفهوم عینیت برای علوم اجتماعی و جامعهشناسی دفاع کند. این تلاش از سویی برای گریز از نسبیگرایی اخلاقی و از سویی برای دور شدن از نسبیگرایی معرفتی است. او با ابزار عینیت از نسبیگرایی معرفتی فاصله گرفته و با تأکید بر مفهوم چالشی شخصیت دانشمند از نسبیگرایی اخلاقی. در این مقاله تلاش کردیم تا نگاهی تکوینی به تحول مسئلة عینیت در اندیشه وبر داشته باشیم. برای این منظور تأثیرپذیری وبر از دو مفهوم مکتب نوکانتیهای جنوب غربی آلمان، را پیجویی کردهایم. وبر در ارائه نوع ایدهآل وامدار ویندلباند بود و ربط ارزشی را هم از ریکرت اخذ کرد. ربط ارزشی در خدمت نوع ایدهآل قرار گرفت و نهایتاً کل جامعهشناسی وبر بر آن ابتناء یافت. نوع ایدهآل هرچند مفهومی تا حدممکن خالی از محتوا و عام است، اما رویکرد به آن مبتنی بر ارزشهایی است که دانشمند واجد آن است. علم اجتماعی هنگامی ممکن است که یا این ارزشها در نفسالامر جهانی و عام باشند و یا به طریقی غیرمعرفتی و با فرایندی مشابه جهانیشدن، جهانی و عام بشوند. هرچند از برخی فقرات وبر رویکرد دوم هم استشمام میشود، اما توجه به وجوه ریکرتی اندیشهی وبر، احتمال اول را تقویت میکند. این مقاله پژوهشی است پیرامون امکانات نوع ایدهآل برای عینیت در علوم اجتماعی از منظر وبر.
Weber, in different places, tried to defend the objectivity of social sciences and sociology. This endeavor was in part to distance from moral relativity and also to stay away from epistemological relativism. He detached from epistemological relativism by the means of objectivity and distanced from moral relativity by the concept of scientific characteristic. In this paper we took a thorough and developmental look at the concept of objectivity in the idea of Weber. To this end we traced the effect of German southwest Neokantian school on Weber. Weber's idea of the ideal types was in debt to Windelband. He took the concept of value-relation from Rickert. Value-relation was in service for ideal types, which then made up the whole Weberian sociology. Although the ideal type is a concept free from any concrete and empirical content, to approach it, one will take his values into consideration. Social science is possible when these values are general and universal in the true sense. Or, it would be possible if those values become global, by non-discursive means (e.g. civilizational domination). Although some phrases from Weber direct us to the second hypothesis, taking Rickert's ideas into consideration strengthens the first one. This paper is an enquiry into the thought of Weber for the features and possibilities of ideal types for the social sciences.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله پژوهشي است پيرامون امکانات نوع ايده آل براي عينيت در علوم اجتماعي از منظر وبر.
در اين مقاله تلاش ميکنيم تا نگاهي انتقادي داشته باشيم بر وجوهي از ديدگاه روشي وبر پيرامون عليت در علوم اجتماعي، از زماني که تفاوتي ميان علوم اجتماعي و تاريخي قائل نبود، تا زماني که جامعه شناسي را از تاريخ تفکيک کرد.
»١ (وبر، ١٣٨٧: ١٧٦) اين بيان از وظيفه ي اخلاقي علم ، بسط همان چيزي است که وبر قبلاً در مقالات روشياش تحت عنوان «ربط ارزشي» مطرح کرده بود و دانشمندان را در مقام ربط ارزشي مختار، اما از داوري ارزشي برحذر داشته بود.
(جعفري کافي آبادي، ١٣٩٦: ٥٢) از نظر وبر علم اجتماعي هنگامي عيني است که بين «قضاوت هاي ارزشي» و «معرفت تجربي» تفکيک قائل شويم و در اين حالت است که عينيت به مثابه «نوعي معرفت داراي اعتبار بيقيدوشرط در علوم اجتماعي» حاصل خواهد شد.
( :٢٠١٩ ,Weber ٩٦) وبر خود را دست پرورده ي مکتب تاريخي آلمان ميدانست ٢ (وبر، ١٣٨٤: ١٩٢)، و بنا به قولي چيزي نمانده بود که تاريخ گرا شود (اشتراوس ، ١٣٩٣: ٥٧)، او در اقتصاد و جامعه تلاش کرد تا ميان علم جامعه شناسي و تاريخ تفکيک قائل شد.
ظاهراً دليل اين کار تلاش براي بازتعريف معناي خاص مورد نظر او از عينيت در علم اجتماعي و فرهنگي است .
» (٦٣ :١٩٤٩ ,Weber) راهکار وبر براي تفکيک و فاصله گذاري ميان ايده هاي ارزشگذار و معنابخش تاريخ از سويي و داوري ارزشي از سوي ديگر، صراحت تحليلي و منطقي است .