چکیده:
هر اختلالی که در آن موفقیت تحصیلی فردء با توجه به سن و آموزش و هوش و یا براساس آزمونهای معیار خواندن و نوشتن و محاسبه, از آنچه انتظار میرود بسیار کمتر باشد. اختلال یادگیری] ۱ [توصیف میشود. اصطلاح اختلال یادگیری, از نیاز به تشخیص و خدمت به دانشآموزانی برخاستهاست که بهطور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه میشوند و در عین حال درچهارچوب سنی کودکان استثنایی نمی گنجند. ظاهری طبیعی دارندء رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است .هوش آنها کمابیش عادی است. به خوبی صحبت میکنند.ء مانند سایر کودکان بازی میکنند و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط بر قرار میکنند. درخانه نیز یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار میکنند به خوبی انجام میدهند. لیکن توانایی لازم برای به جریان اندازی اطلاعات برای بیان کردن و به ویژه نوشتن را ندارند. پس با توجه به مشخصات کلی این دانش آموزان» میتوان آنها را در گروه جدیدی به نام دانش آموزان با اختلال یادگیری قرار داد و گفت این دانش آموزان در یک یا چند فرایند روانی که به درک کردن با استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود. اختلال دارند که این اختلال میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن. صحبت کردن. خواندنء نوشتن. هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح، شرایطی چون معلولیتهای ادراکیء آسیب دیدگیهای مغزی» نقص جزئی در کار مغز و خوانشپریشی را در بر میگیرد. این تعریف، آن دسته از دانش آموزان را که به دلیل معلولیتهای دیداری،شنیداری یا حرکتیء همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی, فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند. شامل نمیشود. ناتوانیهای یادگیری با اصطلاحهایی چون خواندن جبرانی یا دیرآموزی مترادف نیست. این تعریف بهطور ویژه از کودکان و نوجوانانی یاد میکند که به شدت دچار ناتوانیهای یادگیری بخصوصی هستند. دانش آموزان مبتلا به این مشکل, نیازمند آموزش ویژهای هستند که بنا بر نظر امز باید با تمرینهای مخصوص, غیرمعمول و با کیفیتی غیرعادی سر و کار داشته باشند. این امر جدا از شیوههای آموزشی و منظمی است که اکثر کودکان از آن استفاده میکنند. وظیفهن کارشناسان در این زمینه این است که عهدهدار جبران ناتوانی یادگیری به خصوص کودک به صورت آموزش انفرادی یاگروههای کوچک باشند.