چکیده:
ساختار هر دینی مبتنی بر نسبتی است که در آن دین میان انسان و خدا اعتبار میشود؛
مفهومی که برای بیان این نسبت به کار میرود در تعیین رابطه میان انسان و خدا و نیز
درتصوری که آن دین از خدا دارد نقشی اساسی پیدا میکند؛ مهمترین و اساسیترین مفهومی
که در اسلام برای بیان نسبت انسان با خدا اعتبار میشود مفهوم عبودیت است که در فارسی
آن را «بندگی» ترجمه کردهاند. در مورد مفهوم بندگی در فارسی و ترجمه آن به زبانهای
دیگر سوء تفاهمهایی پیش آمده است که در این یادداشت آن را بررسی کردهایم.
خلاصه ماشینی:
بندگی یا خدمت نصرالله پورجوادی استاد بازنشسته دانشگاه تهران چکیده ساختار هر دینی مبتنی بر نسبتی است که در آن دین میان انسان و خدا اعتبار می شود، مفهومی که برای بیان این نسبت به کار می رود در تعیین رابطه میان انسان و خدا و نیز درتصوری که آن دین از خدا دارد نقشی اساسی پیدا می کند؛ مهم ترین و اساسی ترین مفهومی که در اسلام برای بیان نسبت انسان با خدا اعتبار می شود مفهوم عبودیت است که در فارسی آن را «بندگی » ترجمه کرده اند.
انسان با امر متعالی که به اسم های مختلف نامیده می شود و گاه با ضمیر «او» یا «تو» به او اشاره می شود و ما در اینجا او را از روی مسامحه [convenience] «خدا» می نامیم نسبتی یگانه دارد و به همین دلیل زبان از بیان این نسبت عاجز است ولی چون می خواهیم در بارة آن نسبت سخن گوئیم ناگزیریم که یکی از مفاهیمی را که برای نسبت میان انسان ها وضع شده است به عنوان متافور (به اصطلاح ادبا "استعاره " یا به طور کلی "مجاز") در نظر بگیریم .
نسبت عبودیت در اصل نسبت master-slave یا slavery است ولی مترجمان نمی توانند نسبت عبودیت را به slavery ترجمه کنند، به دلیل این که متافور عبد-رب یا عبد- مولا امروزه بیش از آن که معنی اصلی این متافور، یعنی سلب اختیار از خود، را بدهد معانی ضمنی این کلمه و داوری های ارزشی را القاء می کند، معانی و ارزش هائی که جنبۀ تاریخی و اجتماعی دارد و به خصوص در دو سه قرن اخیر به مفهوم عبودیت و بندگی منضم شده ، چنان که بی اختیاری یا آزاد نبودن حتی در نسبت با خداوند هم به عنوان امری غیر انسانی و ظالمانه و زشت تلقی می شود.