چکیده:
این مقاله، پس از تعریف اصل و بیان ضرورت آن در مباحث تعلیم و تربیت، به
ویژگیهای حاکم بر اصول تربیتی میپردازد، و سپس اصولی از قبیل: خدامحوری،
تعبدمداری، متربیمحوری، زندگی محوری، فردمحوری، عملگرایی، اخلاقمداری،
سعیمحوری، اعتدالگرایی، محبتمحوری، نظارتمداری، خوف و رجا، مرگاندیشی،
آخرتاندیشی و آرمانگرایی را مورد بررسی قرار میدهد و در پایان به دستآوردهای
تربیتی این اصول میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"اصل دارای ماهیتی هنجاری، و ناظر به «باید»هاست؛ از این جهت با «مبنا» که خود منشأ اشتقاق اصل است و ماهیتی کاملا توصیفی دارد و ناظر به «هست»هاست، متفاوت است (هوشیار، ص16؛ باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص68؛ شریعتمداری، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، ص11).
بر اساس این رهیافت، تعریف اصل چنین است: سلسله قواعد و معیارهای کلی (بایدها) که متناسب با ظرفیتهای انسان انتخاب و به منظور تعیین روشهای تربیتی برای دستیابی به اهداف، مورد توجه قرار میگیرند.
بنابراین، میتوان فواید ذیل را برای اصل تربیتی ترسیم کرد: الف) تأثیر در نیل به هدف تربیتی (هوشیار، ص8ـ14؛ زاهدی، ص81؛ کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران، ص50 و راسخی، ص24)؛ ب) انعطاف در روشها (شکوهی، ص133)؛ ج) محوریت اصول در ایجاد ارتباط منطقی بین عناصر نظام تربیتی.
در نظام تربیت دینی، همان طور که از تصریحات و ظواهر موجود در متون اصیل دینی (مانند آیات و روایات در اسلام) اقدام به اخذ اهداف و آگاهی از رویکرد دین به انسان و دریافت روشهای گوناگون میکنیم، منبع کشف و اخذ اصول نیز باید همان تصریحات موجود در متون دینی باشد.
اگر بر آگاهی نیز تأکید میشود، صرفا به منظور انعکاس آن در حیطهی اعمال و رفتار انسان است؛ بنابراین آگاهی و معرفت دینی در صورتی با شخصیت فرد عجین میشود و در او تأثیر میگذارد که با عمل وی مقرون گردد؛ از اینرو، یک مربی موفق کسی است که همواره با توجه به ظرفیت و استعداد متربی او را وادار به عمل کند."