خلاصه ماشینی:
"علی فرخ مهر L1 بوی تند عرق تن او،آن یقهء همیشه چرکین،بیرون زدن زیر شلوار طوسی چرکمرده از پاچهء آن شلوار قهوهای سوخته، موهای درهم و آشفته و شانه نخورده،آقای«ژولیده»را خیلی خیلی ژولیده کرده بود!!جای شکرش باقی که نمیگفت:«بچهها،ناخنها را کوتاه کنید.
نگاهمبه آن ناخنهای بلند و آن همه کبودی و سیهی خفته زیر ناخنها بود و پوست چرکمرده و رنگ سیاه گرفته.
به دهان او کف زحمت هم مینشست،اما انگار نه به چشم میآمد و نه به دل L2 مینشست!چرا؟چون ژولیده بود و خیلی خیلی هم ژولیده،چون راه رخنه و نفوذ را نمیدانست.
تازه آن وقتهای که آقی پاکرو بود و هنوز ژولیده نیامده بود،ما پاکرو را همراه با آن اخم و گره توی ابروی هم،دوست میداشتیم.
(به یاد آن تبعیدی به رامهرمز آمده-در سالهای خیلی دور افتادم که هم افسرده بود و هم ژولیده!!) آراستگی معلم،او را زیبا و مقبول جلوه میدهد."