خلاصه ماشینی:
"سلام کرد و مشغول نماز شد و فردای آن نیز آن سرور این سخن فرمود و همان مرد درآمد و روز سوم چون بدستور آن حضرت از مجلس برخاستند یکی از صحابه به دنبال آن مرد انصاری رفته و سه شب در نزد او بسر برد و از او بیداری و عبادتی ندید، جز اینکه چون به جامهء خواب گردیدی ذکر خدای کردی و همچنان خفته بود تا از برای نماز صبح برخاستی و لیکن از وی جز سخن خیر نشنیدی.
نواب با اصرار بسیار پذیرفت و اولین لقمهء غذا را که برداشت یک مرتبه رو به دوستان کرد و گفت:دوستان،من تا به حال غذای به این خوبی نخوردهام،اجازه بدهید بادمجانها نصیب من باشد و شما از سایر غذاها میل کنید.
وقتی میهمانی به پایان رسید و دوستان از خانه میزبان خارج شدند،رو به مرحوم نواب کردند و گفتند:شما کسی نیستید که بخواهید غذای مورد علاقه خود را به تنهایی بخورید حتما سری در این مطلب بوده است."