خلاصه ماشینی:
"دیگر وظیفهای ندارم که انجامش بماند برای بعد!» خندیدم و گفتم:«اشتباه تو همین جاست رفیق!خیال میکنی که اعمال آدمیزاد مثل پرتقال و سیب زمینی است که بشود هرکدام را به هر طریقی تهیه کرد و بعد هم کنار هم چید و رفت دنبال نمونههای بعدی!».
گفت:«نشد!ان شاء الله یعنی چه؟بالاخره من حاجی شدهام یا نه؟!».
گفتم:«تا بدانی که وقتی معلوم نیست حج آدمی مثل شبلی گفت:من حاجی شدهام یا نه؟گفتم:ان شاء الله.
گفت:نشد!ان شاء الله یعنی چه؟بالاخره من حاجی شدهام یا نه؟ قبول شده و او به مقام حاجی رسیده باشد،من و تو نباید این همه به این نشست و برخاستمان در مکه و چرخش دور خانهء خدا و گردش در بازار مکارهء ابو سفیان و خرید کالاهای ساخت شرق و غرب دلخوش کنیم!
گفتم:«منظورم این است که تو ظاهر اعمال را شناختهای و شکل آنها را با دست و پا و زبانت تکمیل کردهای و خلاصه ظرف حاجی شدنت آماده است."