خلاصه ماشینی:
"روز گشت و تماشاست امروز#روز گلزار و صحراست امروز#اندرین روز در باغ و بستان#باده نوشند بادهپرستان#بر لب جوی جائی گزینند#چون گل و سبزه با هم نشینند#جام گیرند و گویند و خندند#در بر اندوه جانکاه بندند#در تکاپو چو ابر بهاران#فارغ از زحمت باد و باران#گل بچینند و بر سبزه ریزند#پای کوبند و افتند و خیزند#گاه بر سبزه غلطان چو آهو#گه گرازان از اینسو بدان سو#آنیکی در خروش آورد ساز#وان یکی دردهد ساز آواز#آنیکی از پی رقص خیزد#وانیک از جمع بیرون گریزد#آنیک از شوق برهم زند دست#وانیک از شور بر سر زند مست#آنیکی چنگ بر چنگ کوبد#وانیکی شیشه بر سنگ کوبدS}***{Sبزم مستان بود بزم پرشور#رنگ نیرنگ و تزویر از آن دور#خواجه و بنده با هم نشسته#رشتۀ رسم و عمادت گسسته#شادی اندر دل غم دویده#خنده و گریه درهم دویده#بیم و امید از یاد رفته#هرکسی راز دل باز گفته#اندر این بزم جز راستی نیست#وندران کژی و کاستی نیست#اندر این بزم نتوان دورو بود#باید آئینهسان راستگو بود#دل در این بزم شد با زبان جفت#هرچه لب گفت دل نیز آن گفت#می بکردار جاسوس چیره#راز جوید ز دلهای تیره#راستان در معنی بسفتند#مستی و راستی راست گفتند#گر بدان دو زبان و دو تویند#ور دورنگ و دورای و دورویند#چون شوند از می ناب سرمست#دل بگیرند اندر کف دست#گر چنین است آئین مستان#خرما دولت میپرستان#زانکه این هوشیاران گمراه#راستی را فکندند در چاه#نام هشیار بر خود ببستند#دست و پای درستی شکستند#ریو و نیرنگ کردند پیشه#راستی را بکندند ریشه#کینه در سینه و خنده بر لب#از برون روشنی وز درون شب#از حسد دشمن جان مروم#از هنر غافل و در حسد گم#سخت در رنجم از خوی آنان#تیره بادا چو دل روی آنان#بس کزین هوشیاران ریمن#کید و نامردمی دیدهام من#هرکجا هوشیاری بهبینیم#ز آشنائیش دوری گزینم#تن فرادزدم از اتفاقش#تا مگر وارهم از نفاقش#گویم ار هوشیاری همین است#مستی اندر خور آفرین استS}دکتررعدی"