خلاصه ماشینی:
مثلا برای دعوت مردم بصبر و شکیبائی در کارها چه سخنی از این بهتر توان گفت: بچشم خویش دیدم در بیابان#که آهسته سبق برد از شتابان سمند باد پا تک فرو ماند#شتربان همچنان آهسته میراند یا در ادراۀ امور زندگی میگوید: چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن#که میگویند ملاحان سرودی اگر باران بکوهستان نبارد#بسالی دجله گردد خشک رودی از نکات بسیار زیبا و دقیق گستان آنجاست که شیخ با آن روح عرفانی از طبیعت لذت میبرد و از خود بیخود میشود-شرح یکی از این حالات را چنین بیان میفرماید: دوش مرغی بصبح مینالید#عقل و صبرم ببرد و طاقت وهوش یکی از دوستان مخلص را#مگر آواز من رسید بگوش گفت باور نداشتم که ترا#بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست#مرغ تسبیح خوان و من خاموش بزرگان ایران از قدیم بلزوم وحدت و اتفاق بین افراد مردم پیبردهاند و سعدی نیز با شیرینترین بیان مردم را بدرستی و برادری دعوت کرده و اگر بیاد آوریم که مقارن اشتهار سعدی در داخل کشور ما خونخواران مغول فتنهای عظیم بپا کرده بودند و در همهجا جز دشمنی چیزی دیده نمیشد و در خارج از ایران جنگهای صلیبی در جریان بود و مسلمان و عیسوی بجان هم افتاده بودند نفوذ و قدر این گفتار حکیمانه را بهتر احساس میکنیم مخصوصا این اشعار که: بنی آدم اعضای یکدیگرند#که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی بدرد آورد روزگار#دگر عضوها را نماند قرار بوستان-بوستانهم گنجینه ایست نظیر گلستان که فقط چون مقید بقیود نظم است کمتر دستخوش تحریف و تصرفات عمدی گردیده و کمتر در معرض دستیازی نساخ قرار گرفته و باین ترتیب این گنجینه دست نخوردهتر بما رسیده است.