خلاصه ماشینی:
"کسی چه میداند که من چه میبینم و چه میشنوم من باهیمن چشمها میبینم آبی آسمان و دریا را بیرنگی باران را سرخی افقی را دلتنگی غروب را هفترنگی رنگینکمان را سبزی بهاران را و سفیدی زمستان را و میشنوم صدای قطرات باران را آه مظلومان را آواز بلبلان را نالههای آسمان را از زبان یک نابینا اعظم عبودی دبیر آموزشگاه استثنایی دکتر خزائلی ازمیان اشعار رسیده78 دسوت و همکار عزیزمان آقای احمد زارعی از شهرستان قروه، استان کردستان،برای ما اشعاری از خودشان فرستادهاند و از ما خواستهاند که آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
دیگر همکار عزیزمان آقای مرتضی صابریان ثانی از شهرستان ساری،برای ما دو غزل فرستادهاند که باهم ابیاتی از یک غزل ایشان را میخوانیم: در دل ساقی ما جای فقط جای تو بود زلف معشوقهء ما حل معمای تو بود آنچه گردید نهان ازنظر عاشق مست ماه پنهان من و صورت زیبای تو بود چاه و یوسف به چه تدبیر سخن باید گفت پیش چشم رخ ما روی زلیخای تو بود منتظر اشعار دیگر ایشان هستیم."