خلاصه ماشینی:
"گفتگویی صمیمانه دربارهی کتابی بسیار صمیمانه با محمد علی شامانی ساجده عرب سرخی شازده کوچولو گفت:«من پی دوست میگردم،اهلی کردن یعنی چه؟» روباه گفت:«یک چیزی است که پاک فراموش شده و معنی آن ایجاد علاقه کردن است،اگر منو اهلی کنی،هر دوتامان به هم احتیاج پیدا میکنیم.
*جایی در داستان،شازده کوچولو از زیبایی غروب آفتاب میگوید و این که در سیارهی خودش با هر حرکت صندلی،میتوانست غروب آفتاب را نظاره کند و یک روز 43 بار این صحنه را خلق کرده است.
چگونه میتوانید این صحنه را با زندگی خود همراه ببینید؟ -شازده کوچولو برای دیدن زیبایی مورد علاقهی خود حرکت میکند و آن لحظه را بارها میآفریند،او مثل ما سنگین به زمین نچسبیده است.
*اگر آن روز یکی از بچهها دلش خنده بخواهد چه؟ -بعد او چیزی میگوید و ما میخندیم؛فرقی ندارد و جملهی آخر این که آدم خام معنی دوست داشتن را نمیفهمد،و اگر معلمی اهلی شد،آن وقت معنی دوست داشتن را با تمام وجود درک میکند."