خلاصه ماشینی:
"خواندنیها84 روزی که خورشید یک جور دیگر طلوع میکند!85 امروز روز خیلی خوبی است؛ چون من 4 صفحه رونویسی از کتاب فارسی را ندارم.
تازه امروز مادرم مرتب از توی هال داد نمیزند که مشقهایت را تمام کردهای یا نه؟!
حتی میتوانم در خانه را به روی پدرم باز کنم و بگویم ازدیدنت خیلی خوشحالم و پیش مهمانها هم بنشینم و بدون ترس و نگرانی،میوه بخورم.
تقلب کنی چشمت چپ میشود86 امروز روز امتحان است.
وسط امتحان هم نگفتم خانم معلم اجازه برویم دستشویی؟ و خانم معلم هم برای این که تقلب نکنم،بین من و دوستم با گذاشتن کیف دیوار نکشید و دیگر نگفت از روی دوستت نگاه نکن و نگفت اگر تقلب کنی،چشمت چپ میشود و نگفت که زود باشید،وقت تمام است و تازه این که وقت امتحان،قلبم هم تندتند نزد.
آخر خانم معلم میگوید اسم این امتحان،امتحان باز است.
وای خدای من!خانم معلم امروز چهقدر مهربان و قشنگ شده است."