چکیده:
پرسش اصلی مقاله حاضر این است که: آیا کشورهای اسلامی قادرند به عنوان موجودیت
اسلامی واحد تحت عنوان دولت بزرگ اسلامی خود را مطرح کنند؟ فرضیهای که به روش
توصیفی – تحلیلی در پاسخ سؤال مذکور آوردهایم به این شرح است: برای ایجاد دولت
بزرگ اسلامی، در عین حفظ استقلال کشورهای اسلامی و به رسمیت شناختن واحدهای کشور ـ
ملت، نیازمند دگردیسی عظیم و مطلق در فضای معنایی و شناختی کشورهای اسلامی هستیم.
خلاصه ماشینی:
"[18] در یک جمعبندی میتون گفت که به نظر میرسد که جهان اسلام با این وضعیت؛ ناتوان در خلق، نوسازی و متنوع کردن مفاهیم و شبکه مفاهیم و ارتباط فضای معنایی خواهد بود، چرا که کشورهای اسلامی در عمل (نه در شعار) مبنای جهتگیری خود را اقتصادی آن هم با کشورهای توسعه یافته تنظیم کردهاند و ابعاد فرهنگی و سیاسی را در دایرههای کوچکتر و تحت الشعاع مدار اقتصادی قرار دادهاند و بیشتر کشورهای اسلامی (اگر نگوئیم همه آنها) عینک عقیدتی در فهم مسائل جهانی ندارند.
[24] بعد از مشخص شدن این مطلب که امام خمینی خواهان یک دولت بزرگ اسلامی در جهان اسلام است، سؤالی که مطرح میشود این است که آیا امام خمینی میخواهد یک دولت بزرگ اسلامی در جهان اسلام حکمرانی کند و کشورهای اسلامی به صورت ایالات این دولت بزرگ اسلامی باشند یا خیر؟ در پاسخ میتوان گفت که امام خمینی دولتهای سرزمینی را به منزله یک امر اجتنابناپذیر در دنیای جدید پذیرفته و معتقدند که کشورهای اسلامی در عین استقلال و در عین به رسمیت شناختن واحدهای کشور ـ ملت بر اساس مشترکات اسلامی یک دولت بزرگ اسلامی را تشکیل دهند: همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزند و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند."