خلاصه ماشینی:
"سؤال این است که فردوسی عامی و بیدانش(به باور ایشان)چگونه زبان یونانی یا احیانا عربی را(برای استفاده از ترجمههای کتب یونانی)میدانسته که توانسته است از تاریخ/تواریخ یونان بهره بگیرد و آیا این دو مقوله متناقض نمینماید؟ به نظر پژوهشگر محترم،ناظم شاهنامهء اصل یکی از موبدان مدون شاهنامهای(کتابی) بوده که پهلوان دهقاننژاد-به گزارش دیباچهء شاهنامه-فراهم آورده است(ص 91)،و از سوی دیگر این کتاب را که دربارهء شاهان بوده،مأخذ او در نظم شاهنامهء اصلی نمیدانند زیرا وی«از اینکه دربارهء شاهان بنویسد بیزار است»(صص 92 و 93).
محقق گرامی در این اثر در بیست مورد دربارهء متنشناسی و تصحیح شاهنامه(اعماز اصلاح متن،تغییر واژگان و الحاقی یا اصیل بودن ابیات و داستانها)اظهار نظر کرده است که از این میان فقط یک نمونه باتوجه به اصول علمی-انتقادی تصحیح شاهنامه درست است(-ص 329)و هیچیک از موارد دیگر مبتنی بر دستنویسهای معتبر و قواعد علمی تصحیح حماسهء ملی ایران نیست1که از جملهء آنها میتوان به این نمونهها اشاره کرد: «به احتمال هرجا که در شاهنامه اصل واژهء"کستی"بوده آن را با"زنار"-که بیشتر با دین اسلام نزدیک است-عوض کردهاند»(ص 55).
به رغم محیط باستانی و ایران پیش از اسلام در شاهنامه،نشانههایی از زمان تدوین منبع/منابع فردوسی که در دورهء اسلامی بوده،گاهگاه در شاهنامه و در همان بخش شاهنامهء اصل نیز (به گمان محقق محترم)به نظر میرسد3و نولد که بر همین اساس نوشته است:«این حماسهء بزرگ از قرنی که در آن به وجود آمده است،حکایت میکند."