خلاصه ماشینی:
"ویژگی بارز سنت شرقشناسی روسی در دورهء مارکسیستی،جایگاه نقد متون و بهویژه روش مقایسهای-انتقادی و تاریخی در بررسی ادبیات فارسی تاجیکی،ضرورت تکنگاریها برای نوشتن تاریخ ادبیات بر پایهء نسخههای خطی،تأثیر قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی بر تاریخ ایران و تاجیکستان و حضور محقق پرکار و نکتهسنجی چون عثمان کریمف،که از سنت نیرومند ایرانشناسی روسی بهره برد و الگوی ناب تحقیق در ادبیات ما را نشان داد،عوامل کافی برای کشاندن هر علاقهمند اندیشههای ادبی و قلمرو زبان فارسی در خارج از ایران برای مطالعهء کتاب ادبیات فارسی تاجیکی در قرن شانزدهم میلادی است.
آنطور که از مطالب مقدمه و بخشهای اول و دوم کتاب درمییابیم،نویسنده نخست هرآنچه را دربارهء اندیشهء ادبی فارسی تاجیکی در قرن موردنظر نوشته شده است،بهعنوان پیشینهء تحقیق گرد آورده و آنگاه مطالب آنها را با آنچه در آن قرن دربارهء این ادبیات نوشته شده بود-یعنی بر پایهء نسخههای خطی و چاپ انتقادی آنها-سنجیده و از رهگذر آن،لغزشها و کاستیهای کار دانشمندان روزگار ما را کشف کرده است.
از آنجا که مؤلف حدود دو دهه دربارهء اندیشهء ادبی در قرنهای هجدهم و نوزدهم میلادی تحقیق کرده و در این زمینه نیز صاحبنظر است،اظهار میکند که شناخت گرایش سیاسی ادیبان این قرنها در مقایسه با قرن شانزدهم به آسانی میسر است(237.
به نظر مؤلف،در خراسان پس از جامی و نوایی،سنتهای این دو شاعر در نوشتههای حماسی و لیریکی ادیبان همعصر آنان مانند هاتفی،هلالی،قاسمی،آصفی، نرگسی،اهلی،غزالی،و دیگران،تا میانههای قرن شانزدهم حفظ شد؛حتی باوجود دشواریهای موجود بر سر راه سنتهای دایرهء ادبی هرات،به خاطر وضع جدید سیاسی، این سنتها در موضوعهای تازه-که نیاز زمان و مکان بود-حیات خود را ادامه دادند."