خلاصه ماشینی:
"به اعتقاد برلین به تعداد فرهنگهای موجود میتوانیم جامعههایی بیعیب و نقص داشته باشیم که هریک آرمانهای خاص خود را دارند،در این صورت امکان دستیابی به الگویی واحد و آرمانی برای تمام این جوامع بیمعنا است و به نظر میرسد به تعداد جوامع و فرهنگه باید جامعمهء آرمانی داشته باشیم.
به نظر او معمولا قدرتهای توتالیتر بودند که ادعا میکردند یک آرمانشهر میتواند الگویی برای سامان دادن اوضاع تمام کشورها و جوامع و ملتها به شمار آید و مورد استفاده قرار گیرد ولی سر آیزایا برلین با عنوان کردم مفهوم کثرتگرایی میگفت پذیرش اینکه برای ادارهء (1).
در مقالهء«نسبیتگرایی اندیشهء اروپایی در قرن هجدهم»،برلین باز دربارهء ویکو و هر در بحث میکند به تفاوت نسبیتگرایی و تکثرگرایی میپردازد و میخواهد نشان دهد که آیا میشود آنان را نسبیتگرا نامید یا نه؟ارزشها و نگرشها انواع مختلفی دارند که برخی از آنها را این جامعه و برخی را جامعهای دیگر برمیگزینند و هر جامعهای ممکن است نگرشها و ارزشهای جوامع دیگر را محکوم کند یا بستاید.
به عقیدهء برلین جهانی شدن ملتها را از محتوای واقعی ارزشها و آداب و رسومشان دور میکند و مانع تنوعی میشود که میتواند به شکوفایی تک تک افراد کمک کند: فقط به این شیوه است که فرهنگهای واقعی پدید میآیند،فرهنگهایی که هرکدام منحصر به فردند،هرکدام سهم خاص خودشان را در تمدن بشری دارند،و هرکدام در پی ارزشهای خاص خود و راه خویشاند،نه اینکه در اقیانوسی جهانی غرق شده باشند که آنها را از فرهنگ بومی و رنگهای محلیشان تهی میکند،همینطور از روحیه و ذوق و قریحهء ملیشان که تنها در سرزمین خودشان شکوفا میشوند،و از رگ و ریشهشان که به گذشتهء مشترک و دورشان میرسد."