خلاصه ماشینی:
"»دو بخش دارد،بخش نخستین،شعرهایی است از دکتر دبیرسیاقی که به صورت پراگنده و گاه به گاه در نشریات ادبی گویای طبع بلند او به ویژه آشنایی و چیرگی او با لغات و ترکیبات شعر گرانمایهء فارسی بود.
بخش دوم،خود از دو برتری برخوردار است،نخست آنکه لطایفی از همشهری نامدار دکتر دبیرسیاقی،عبید زاکانی،نقل شده است که ایشان آن را به شعر درآوردهاند و حقا که از عهده نیک برآمدهاند و نمونهواری میآورم: «قزوینی با کمانی بیتیر به جنگ میرود که تیر از جانب دشمن آید بردارد.
» کلیات عبید خواست نجاری زنی،شب خوان نهاد زن سه ماه از بعد آن طفلی بزاد مردمان گفتند با وی در نهفت: «نام او چه مینهی؟»نجار گفت: «نام چاپار ایلچی او را دهید، چون ره نه ماهه سه ماهه برید».
اگر دکتر دبیرسیاقی با طبع روان و چیرگی در زبان فارسی و مضایق آن کلیات عبید را به نظم کشد،لطفی مضاعف بدان میبخشد!"