خلاصه ماشینی:
"شعری که در ترس آرام میگیرد دومان ملکی من دیوانهء توام و این راحتی دیوانهها میترسند بفهمند و ترس تنها چیزی است که من از آن میترسم از شاعری گمنام 1 بیشک شعر ترس یک ژانر نوشتاری تلقی نمیشود.
در ترمینولوژی ترس شاید اولین برخورد این باشد؛ترس از دست دادن.
شعر به گونهیی ترس از پایان است.
آیا میتوان گفت که عشق ضربهیی کوچک است؟ برای شروع آنقدر دیر است که تکرار گزارهء«شروع میکنم»،بیش از هرچیز بوی پایان میدهد.
تا حدی که در دست گرفتن قلم برای یادداشت لیست خرید یا گذاشتن پیغام برای کسی که خانه نسیت،عملی است در جهت محو نوشتن؛از یاد بردن آنچه باید نوشت.
میتوان گفت که آنقدر دوستاش دارم که نمیخواهم به او برسم؟این یک نوع بیماری است.
شعری که در ترس آرام میگیرد؛ باید ترک کنی هر آنچه را که/خارج از کنترل توست/شروعاش با خانوادهات است/اما خیلی زود شامل روحات هم میشود."