خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) گراوور شمارهء 36-نامهء تورانشاه ششم پسر فرخشاه اول به نایب السلطنه هند ظاهرا به سبب تشابه اسمی بین پدر و پسر تورانشاه بوده که هردو فرخشاه نام داشتهاند و این نویسندگان،دو فرخشاه را که یکی از 972 تا سالهائی پس از 989(که تورانشاه ششم به پادشاهی رسیده است)و دومی از 1006 تا 1010 هجری قمری سلطنت کردهاند، یکی دانستهاند ولی در مدارک و اسناد پرتغالی مربوط به هرموز و خلیجفارس دربارهء وجود چنین پادشاهی در هرموز،اشاراتی هست و از آن جمله همان نامهایست که تورانشاه به دم فرانسیسکو- داگاما نوشته و ممهور به مهر خود اوست.
شاه عباس چند روز پس از ورود سفرای پرتغال،به سوی اصفهان حرکت کرد و در طول راه کشیشان مزبور در فرصتهای مختلف توانستند با شاه در مورد مأموریت خود که عبارت بود (311)-گلبنکیان:ص 36-بیانی:ص 63-62-اقبال:ص 79 از ایجاد یک مرکز برای مسیحیان فرقه سن اگوستن ساکن ایران و احداث کلیسائی جهت پیروان این فرقه و همچنین در خصوص یک اتحاد نظامی میان ایران و پادشاهان مسیحی اروپا علیه ترکهای عثمانی که از مدتها پیش مورد مذاکره و گفتگو بین پادشاهان صفوی و پادشاهان مسیحی میبود،بتفصیل گفتگو کنند.
شاه عباس که از ورود ناوگان پرتغالی باخبر شد،چون مشغول جنگ با ترکهای عثمانی بود،مصلحت را در مسالمت با پرتغالیها دید و به حاکم شیراز دستور داد از محاصرهء جرون و خاک امیر هرموز موقتا خودداری کند و نیروی خود را به شیراز بازگرداند و نیز فرمان صادر کرد که اراضی که از امیر هرموز گرفته شده پس دهند مشروط بر اینکه ناوگان پرتغال به بحرین نزدیک نشوند و بحرین در تصرف ایران باشد و چون فرمانده ناوگان پرتغال نیز از طرف نایب السلطنه هند دستور داشت در حفظ دوستی با ایران به هیچوجه کوتاهی نکند،قضیه به همین جا پایان یافت."