چکیده:
شناخت انسان و توجه به ابعاد وجودی او، همواره مورد توجه همه ادیان، مذاهب و
مکاتب بوده است. از دو موضوع عمده و اصلی عرفان اسلامی، یعنی توحید (وحدت
وجود) و موحد، بسیاری از مباحث مربوط به توحید و شئونات آن نیز در قلمرو
شناخت صاحب مقام توحیدی، یعنی موحد یا انسان کامل است. با آنکه پیشینه
مباحث به قرون اولیه اسلامی باز میگردد، اما به طور ویژه، ابنعربی و شاگردان و
شارحانش، به این مبحث اهتمام ورزیدهاند. معلم ملک، کون جامع، جام جهان نما،
مرد تمام، حق مخلوق، کلمه فاصله جامعه، روح عالم، خاتم ولایت برخی از تعبیرات
از انسان کامل است. جستار پیش رو بر آن است تا با تکیه بر منابع مهم عرفانی در
سه مقام، و در هر مقام به نکاتی چند اشاره نماید:
1 . نسبت انسان با خداوند متعال؛ نظری کرد که بیند به جهان قامت خویش / خیمه در
مزرعه آب و گل آدم زد؛
2 . جایگاه انسان در نظام هستی و نسبت او با عالم؛ الحذر ای مؤمنان کان در
شماست / در شما بس عالم بیانتهاست؛
3 . رسالت و ولایت انسان؛ نایبحق است و نایب بامنوب / گر دوپنداری قبیح آید
نهخوب.
خلاصه ماشینی:
"(2) جهان فرع و اصل است انسان در او جهان جسم و انسان نگر جان در او به هر طور او را ظهوری است خاص که دارد بدان مرتبت اختصاص تو روح جهانی و از روح بیش ولیکن ندانستهای قدر خویش بدان گر ندانی به القای سمع که کونین در نشئت توست جمع تویی نسخه جامع مختصر مجو هر چه جویی زجای دگر بدانی به افنای قید دویی که اول تو بودی و آخر توی (خوارزمی، همان، ص57) قیصری در مقدمه شرح فصوص پس از استناد به کلام امام علی علیهالسلام در باره اینکه همه عالم، صورت و مظهری از شئون و مظاهر انسان است، مینویسد: ولذالک قیل: الانسان الکامل لابد ان یسری فی جمیع الموجودات کسریان الحق فیهاو ذلک فی السفر الثالث الذی من الحق الی الحق بالحق و عند هذا السفر یتم کماله و به یحصل له حق الیقین...
به تعبیر دیگر، همه انبیا و اولیا به لحاظ اصل و حقیقت اصلی، همه بر یک حقیقت، یعنی حقیقت محمدیهاند که به لحاظ شرایط اجتماعی و جغرافیایی به صورت انبیا و اولیای مختلف در آمده است، تا اینکه در نهایت کمال جلوه آن حقیقت در سلسله انبیا در بدن عنصری حضرت خاتمالانبیا ظهور یافته و در سلسله اولیا نیز در بدن عنصری خاتمالاولیاء حضرت مهدی (عج) که ولایتش با ولایت باطنی و ظاهری رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله متحد است، متجلی شده است و اولیای الاهی، از ادیان و مذاهب گوناگون نیز از مشکات این ولی خاتم استرزاق میکنند (ابن عربی، فصوص الحکم، ص62؛ آملی، جامع الاسرار، ص389)."