خلاصه ماشینی:
"اما اگر تو از زمره مسیحیان شادمان هستی،پس چرا هرگاه ما تو را میبینیم چنین اندوهگین و خستهای؟اما من خود را سبک و آزاد احساس میکنم چرا که میدانم مکانی در بهشت به انتظار من است»4و بورگن در مقابل،کیش پیتر خیاط را اینگونه معرفی میکند: «و تو!این حرف را درباره ایمان من و تو وجود دارد؟تو فکر میکنی که مسیحیت یعنی داشتن قیافه بدبخت و شکنجه خویشتن اما برای من مسیحیت به معنای شادی زندگی است.
اردت تمامی دیدگاهها و اندیشههای درایر را چه در باب انسان و ایمان و چه در باب سینما بهطور متوازن دارد؛فیلمی کامل از لحاظ سبک و معنای مفاهیم عشق الهی و عشق دینی به گونهای متعادل در کنار هم و تحلیل ارتباط این دو عشق(عشق یوهانس به مسیح و عشق میکل به اینگر).
در آن حال دوگانگیها را به گردن خدا میانداختیم و همساز کردن آنها را از خدا میخواستیم؛درحالیکه این به نظر کییرکگارد کفر است و میگوید مسیحیت در سوی مخالف حرکت میکند.
هر دو خواستار رهایی از خودکامی جهان و از بتوارهپرستی عینیتاند؛هر دو این رهایی را از طریق به کار گرفتن نظریه به صورت ابزار نه همچون آلت جزم به دست میآورند؛هر دو بر خودآزمایی تأکید میکنند و در صددند با شناسایی و از بین بردن موانع درونی،شعور را توسع بخشند و آزادی را پیش ببرند؛هر دو در درازمدت عمیقا انسان مدار هستند؛و حیات در نظر هر دو جستوجوی پیدرپی آرمانی است که هیچگاه نمیتوان گفت سرانجام نیل بدان تحقق مییابد."