خلاصه ماشینی:
"به نظرم میآید که ظهور واژهء سکولاریسم،همان طور که اشاره فرمودند، در قرن سیزدهم و چهاردهم است،به این صورت که (به تصویر صفحه مراجعه شود) شکلگیری آن در یک صنف از استادان دانشگاه پاریس بوده و احتمالا بعدها در حوزهء آکسفورد و سپس به عنوان یک جریان فکری و مشخص در برخی از گرایشات ابن رشدیان لاتین در جنوب ایتالیا شدت پیدا کرده و رفته رفته از یک«صورت غیر متعهد به کلیسا»تبدیل به یک تحدی نسبت به دین و دینمداری شده است.
خب،این اراده است که همه چیز را تفسیر میکند و بنابراین،عرضم این است که در دکتر مصلح: پیدایش عقل مدرن اقتضائاتی داشته و یکی از مهمترین عواملی که مانع بسط عقل مدرن بوده،دین به صورت ماقبل مدرن آن بوده است معنای متأخر سکولاریسم حتما اراده نهفته است و چون اراده است نوعی تغافل هم هست ولی در تجدد الزاما فکر نمیکنم این نوع تغافل مستتر باشد و بنابراین شاید نتوان ملازمت بین آنها را دید.
شما مسئلهء قدرت و سیاست و مجادلات مادی را به عنوان یکی از زمینههای سکولاریسم مطرح کردید،بین کلیسا و قدرت سیاسی، منتهی من فکر میکنم این یک عنصر همیشگی است، اگرچه بین کلیسا به طور مشخص و قیصر اتفاق افتاده است ولی در زمینههای تاریخی دیگری هم اتفاق افتاده است گرچه با تفاوتهایی،یعنی این مؤلفهء دائمی تاریخ برای همه جا کارکرد و تأثیر خاص خودش را دارد ولی اگر از آنچه که عام است،به عوامل خاص در شکلگیری سکولاریسم بپردازیم(البته بنده قاعدتا خارج از تحلیل چهارچوب فلسفی به قضیه نگاه میکنم)."