خلاصه ماشینی:
"به این مفهوم که یک قدرت سیاسی برای احراز هویت وجودی و به خصوص برای حفظ اتحاد و یکپارچگی سیاسی داخلی خود نیازمند وجود دشمنی است که بتواند در تقابل با آن،چنین کار ویژهای را در درون آن نظام سیاسی محقق سازد،ساموئل هانتینگتون،استاد دانشگاه هاروارد در سال 5991 در اینباره تعبیر مشهوری دارد و میگوید: "ژرفترین پرسش در ارتباط با نقش امریکا در دنیای پس از جنگ سرد بدونشک توسط "انگستروم"1شخصیت اصلی آزرده در داستانهای"جان آپدایک"2مطرح شده است:"بدون جنگ سرد امریکایی بودن به چه درد میخورد؟"اگر امریکایی بودن به مفهوم متعهد بودن به اصول آزادی،مردمسالاری،فردگرایی و مالکیت خصوصی است و اگر هیچ امپراتوری شروری برای مورد تهدید قرار دادن این اصول در خارج وجود نداشته باشد،واقعا امریکایی بودن به چه معنایی میتواند داشته باشد و بر سر منافع ملی امریکا چه خواهد آمد؟"7 این پرسش همواره ارتباط تنگاتنگی با هویت ملی امریکاییها داشته است،زیرا آنها (1).
"41 اما در شرایط جدید،آیا میتوان انتظار داشت که"پدیدهء تروریسم"و سلاحهای کشتار جمعی و استراتژی امریکا در مبارزه با تروریسم بتواند چنان نقش و کارکردی را برای جامعه امریکا ایفا نماید که بتواند هویت و اتحاد داخلی خود را حفظ و برای سیاست مداخلهگرایانهاش در جهان نیز توجیهی منطقی بیابد؟به نظر میرسد که چنین اتفاقی روی داده است و دولت امریکا به رهبری جرج بوش فرصت کمنظیری برای این منظور به دست آورده است،بهگونهای که روند پشتیبانی از سیاست مداخلهء ایالات متحده در دورهء پس از 11 سپتامبر به شدت با افزایش روبهرو بوده است بهطوری که دیدگاههای هوادارانهء مداخله امریکا در جهان از زمان جنگ جهانی دوم تا به حال بیسابقه بوده است."