"حال که بحث به اینجا رسید لطفا بفرمایید که اساسا حقیقت تشیع چیست؟ یعنی وجه ممیز شیعه از دیگر فرق اسلامی چیست؟ روشن است که قوام تشیع به امامت و ولایت است، اما ما با کدام تفسیر از تشیع و از امامت میتوانیم در حوزه تقریب باقی بمانیم؟ لازم نیست که همه ما به یک برداشت برسیم.
حالا این یک حکم غیر الزامی وقتی که پای یک حکم الزامی عظیمی مثل وحدت امت اسلامی و کیان و موجودیت امت در میان میآید، یا بدتر اینکه ممکن است به قتل شیعه یا سنی منجر شود آیا نباید کنار گذاشته شود؟!
به نظر شما آیا وقت آن نرسیده که در خصوص ماجراهای تلخ صدر اسلام و آنچه پس از پیامبر اکرم رخ داد، یا تفسیرها و قرائتهای دیگری را به دست دهیم که اینقدر نفرتزا و دشمنیآفرین نباشد یا دست کم آنها را از اولویتهای تحقیق و تبلیغ خودمان خارج کنیم؟ مرحوم آیتالله محمدحسین آلکاشف الغطاء منازعات و اختلافات صدر اسلام را به اجتهاد و تأویل اصحاب بر میگرداندند و میگفتند که آنها درست یا نادرست هر کدام تأویل و اجتهادی داشتند و رفتارهایشان را باید از این منظر تحلیل کنیم یا دست کم اینگونه وانمود کنیم تا آتش فتنه و آشوب فروکش کند.
اما در اینجا معضلی هست که باید علمای اهلسنت آن را حل کنند و اینکه با توجه به این همه اختلاف در فروعات و جزئیات، چه برسد به تفاصیل اعتقادی، چگونه پیامبر هیچ تدبیری برای آینده جامعه اسلامی نیندیشیدند."