در فرازی دیگر از مقاله، به مشکل تفکر جدید، یعنی مغالطه بین ابزار زندگی و خودزندگی پرداخته شده است: در نظر بسیاری از انسانها، مشکل اساسی، به دست آوردنابزارآلات زندگی یا دانش و هنر و دین است؛ اما «این همه برای چه؟» پرسشی فراموش شدهاست.
بشر که با زندگی طبیعی آغاز کرده بود،پس از مواجهه با امور نامطلوب، از خرد برای سعادت خویش بهره گرفت و از آنجا که در بهکارگیری عقل نیز با مشکل مواجه شد، ضرورت پدیدار شدن ادیان رخ نمود.
انسان، هماهنگ با ساخت طبیعی به وجود میآید؛ اما با گشودن طبیعت، هرکس به نحوی گشوده شدن را تجربه میکند و حالتی از معنای منطقی را به وجود میآورد.
نویسنده بر این باور است که انسانهایی که از غوطهور شدندر جهان متافیزیکی پرهیز دارند، از آن رو که با واقعیت زندگی روبهرو نمیشوند، در صددفهم فلسفه و هدف زندگی برنمیآیند و خود را با پرسشی از این دست مواجه نمییابند.