چکیده:
بیگمان پرداختن به هنر پیکاسو اندیشه جدیدی نخواهد بود،اما مطمئنا هنوز هم میتوان جذابیت بسیاری را در آن جستجو کرد.پیکساو بیشک فردی از زمان ما بود،در همین تمدن و با همین مردمی زندگی کرد که هنوز در قید حیاتند.آثار او نه متعلق به مردم یک مملکت،یک بینش و یا یک قرن مشخص،که متعلق به تمامی قرون و تمامی مردم با هرایده و عقیدهای است و درست به همین علت است که به آن پرداخته میشود.اگرچه این نوشته تنها برداشتی آزاد از آثار اوست.همچون پیکاسو بسیاری افراد دیگر هم در دنیا زیستهاند که در نوع خود نابغههایی بینظیر میباشند و تنها چون در زمانی زیستهاند که کمتر به هنر اهمیت داده میشده است نام آنها در بین شماری از هنرمندان گم شده است.و این دقیقا نکته قابل توجه در این مقاله است که؛در دنیای امروزی ما پیکاسوها کم نیستند تنها وجود شرایط و امکانات،مهم است که آنها نیز مطرح و شناخته شوند و این شرایط در جامعه باید که به وسیله مردم،هنرمندان و نقادان هنری بوجود آید.پیکاسو چیزی از مردم امروزی بیشتر نداشت جزآنکه میتوان گفت فردی بود که درست دید،درست در یاد خود نگهداشت و آنگاه که باید و در موقعی بایسته آموختههای خود را شیوهای جدید ارائه داد.به این منظور در این مقاله به تطبیق تنها چند مورد از صورتکهای آفریقایی با تصاویر نقاشی پیکاسو پرداخته میشود تا شاید راهگشایی باشد برای آنان که میخواهند سنت را پاس داشته و همیشه زنده نگاه دارند.
خلاصه ماشینی:
"در همان شرایط مشغول به کار بودند،اما تنها یک نفر پیکاسو بود و توانست اینگونه تغییر را در هنر بوجود بیاورد و آنچه را که زمانی بعنوان یک هنر قدیمی در موزهها قرار گرفته بود، به یکباره آنچنان نو و دوباره زنده سازد که همهء جهانیان را به خود مشغول دارد.
در سالهای پیش از جنگ جهانی اول،زمانی که نقاشان دریافتند خلق اثر تنها شبیهسازی از طبیعت نیست،انقلابی بزرگ را در عرصهء هنر بوجود آوردند که برای پرداختن به آن توجه هنرمندان به اکتشافات در سرزمینهای دیگر جلب شد؛در مکانهایی که مردم بسیار ساده به زندگی میپرداختند و بسیار ساده میزیستند و این سادگی را در هنر خود نیز بروز میدادند؛ازجمله هنرهای بدوی که در عین الگوبرداری از طبیعت،بسیار دور از طبیعت و با بازنمایی خاصی روبرو بود.
با بررسی تابلوهای پیکاسو میتوان به این موضوع پیبرد که مفهوم واقعی آثار او برای همهکس آشنا و شناخته شده نیست و درواقع نوعی رمز و راز در آثار او دیده میشود که شاید تنها عدهای خاص به درک آنها نائل آیند.
و به راستی که اثر اینگونه هنرها چسان قوی و بجای ماندنی و مقدس بوده است!این قدرت هنر از آنجا که از قدرت درونی جادوگر آن زمان برمیخیزد،آنچنان تأثیر گذار است که هنوز هم باوجود گذشت سالها از پیدایش این آثار میتوان قدرت جادویی آن را حس کرد و آیا این همان هنر واقعی نیست که قابل شناخت برای تمامی مردمان است و به گروه و زمان خاصی تعلق ندارد."