خلاصه ماشینی:
"علیرغم تخصیص مداوم منابع قابل توجه به منظور ایجاد خودکفایی در تولید اقلام خوراکی استراتژیک،آنچه باید به عنوان عامل اصلی عملکرد ضعیف بخش کشاورزی در اقتصاد ایران تلقی شود سیاستهای گسسته و نامعقول دولت و نگاه غیر دموکراتیک به توسعهء جامعهء روستایی است.
با این همه،به نظر نمیرسید که هیچ یک از مفسران بر این باور بوده باشند که این تغییرات اداری،که تنها حلقهء جدیدی است از یک زنجیره طویل تعدیلات بوروکراتیک که از زمان اصلاحات ارضی سال 1431 تا به امروز برای یافتن راه حلی برای مشکلات بخش رو به زوال کشاورزی به آزمون گذاشته شده،بتواند بانی رشد معجزهآسایی در اقتصاد روستایی ایران باشد.
6بنابراین سؤال اصلی که باید به آن پرداخته شود این است که: چرا ایران در مقام کشوری برخوردار از منابع نسبتا مطلوب طبیعی باید در برابر دگرگونیهای جوی و اقلیمی تا این حد آسیبپذیر باشد؟و همچنین چرا باید کشاورزی ایران 04 سال بعد از اصلاحات ارضی،سرمایهگذاریهای عظیم،و پشت سر گذاشتن تجربهء پنج دهه برنامهریزی جهت توسعه، عملکردی چنین ضعیف داشته باشد؟ (به تصویر صفحه مراجعه شود) کشاورزی برای دولت و اقتصاد ایران چه در نظام گذشته و چه در حال حاضر از جایگاه ویژه- ای برخوردار بوده است و برخلاف نظریاتی که بعد از دههء 0531 رایج شد،این ادعا که این بخش کشاورزی به طور متوسط 9/5 درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل میداد.
با وجود این،نگاه به افق درازمدت سه دههء متلاطم از اوایل دههء 0431 که اصلاحات ارضی به اتمام رسید،نشان میدهد که کشاورزی ایران از رشدی آهسته ولی پایدار برخوردار بوده(نگاه کنید به پاورقی شمارهء 1)و این رشد آهسته نیز بیش از آن که نتیجهء نوعی سیاست ملی منسجم و پایدار باشد،نتیجهء افزایش غیر قابل اجتناب تقاضا برای خوراک و عملکرد کشاورزان خرده پا بوده است."