خلاصه ماشینی:
"پیشانی و محاسن مبارک ایشان را چند بار بوسیدم،اثر قطرات اشکهای مقدس آن مسافر ابدیت را بر صورتم احساس کردم و رفتم،دو روز بعد خبر رحلت آن عالم ربانی را شنیدم در مراسم تدفین او اغلب مراجع و بزرگان حوزه شرکت داشتند هنگامی که بدون مطهر او را غسل میدادند چنان بوی عطر دلانگیزی به مشام میرسد که هرکس از دیگری سئوال میکرد شما عطر زدید،جوابها منفی بود و من هیچگاه دیگر چنان بوی دلانگیزی که آن روز در فضای روحانی آنجا به مشامم خورد،استشمام نکردم.
ایشان فرمودند:شما روزهای پیش که مدرسهء مروی،تا اینجا میآمدید،این گداهای گذر بودند،امروز چطور؟گفتم:بودند،آنها در چنین روزهای سرد،بازارشان گرم است!فرمود:آنها کارشان را تعطیل نکردند،ما چرا تعطیل بکنیم؟!2 بوسه بر پای استاد یک وقتی،در محضر مبارک جناب«آقای الهی قمشهای» بودم،ایشان فرمودند:آقا شما خیر میبینید،من عرض کردم: الهی آمین.
خوب!چرا من این کار را نکنم؟!3 حق با شماست استاد آیة الله حسنزاده آملی میفرماید: اساتید ما علاوه بر پختگی در درس و بحث خیلی مهرمان و دلسوز و مربی بودند."