خلاصه ماشینی:
"نظریه برنامهریزیو فلسفه علم قبل از بررسی نظریههای متعدد که به رابطه میان نظریه برنامهریزی و فلسفه علم میپردازند-که مورد توجه تحقیق حاضر است-در آغاز کار لازم است دلایل با هم آوردن این دو ایده را روشن سازیم.
این تشابهات را میتوان در آروزهای برنامهریزی برای علمی بودن،در اصول انتزاعی و آرمانهایی که برنامهریزی،علم و فلسفه، حقانیت خود را در آن میجویند؛در هدفی که آنها در نظام اجتماعی خاصی در خدمت آن هستند،و سرانجام در روابط مادیای که نظریه برنامهریزی و فلسفه علم عمیقا درگیر آن هستند،مشاهده کرد.
فلسفه به طور کلی و فلسفه علم به طور خاص،دیدگاهی والاتر و انتزاعیتر از جهان ارائه میدهند که علیالظاهر فارغ از روابط مادی است و بنابراین قلمرو«مطمئنی» است که علم و برنامهریزی در صورت نیاز به حقانیت خود میتوانند به آنها رجوع نمایند.
فرضها و روش تحلیل تا اینجا تمایز میان نظریه برنامهریزی و نظریه در برنامهریزی را مورد بحث قرار دادیم و دلایلی که ما را به بررسی نظریه برنامهریزی همراه با فلسفه علم هدایت میکند مطرح کردیم.
برای مثال خردگرایان ممکن است به راحتی بر چسب خردگریزی به نظریهای بزنند،نه به این دلیل که آن نظریه به احساسات یا نیروهای فراطبیعی متوسل میشوند،بلکه فقط به این خاطر که به طور عقلانی میکوشد عناصری را که خارج از حوزه مشخص تحقیق تلقی میشوند در قلمرو علمی کاملا تعریفشدهای وارد کند.
به ویژه در مواردی که پیوند میان نظریه برنامهریزی و فلسفه علم صراحتا مشخص شده است،باید دریابیم که آیا این ارتباط معتبر است و نیز ببینیم که آیا انتقادات علیه یک نظریه در مورد نظریه متناظر آن هم به کار میرود."