چکیده:
یهودیان بر این باورند که اسفار خمسه کتابی یگانه است که به گونه وحیانی به بشر منتقل شده است.نیز معتقدند که با برگزیدن چند اصل هرمنوتیکی میتوان به معانی عمیقتری از آن دست یافت و زمینه را برای کاربرد کاملتر آنها فراهم ساخت.معروفترین این اصول،قواعد خاخام اشمائیل است که مقاله حاضر به بحث تطبیقی آنها با قواعد مشابه آنها نزد عالمان مسلمان میپردازد.
خلاصه ماشینی:
مثال اول این قاعده را میتوان گونهای تخصیص دانست که در ادامه مقاله(در تطبیق قاعده 3)خواهد آمد؛اما در مثالهای دوم و سوم گونهای قیاس است که در قاعده اول گذشت و یاد شد که از دیدگاه عالمان شیعه و بسیاری از عالمان اهل سنت حجیت ندارد.
در تطبیق آن با اصول فقه باید به طور کلی در نظر داشت که چنانچه لفظی عام در کلام بیاید و پس از آن تردید شود که دامنه آن محدود شده است یا نه2،اصالة العموم که اصلی لفظی3 است،جاری است و باید به عموم لفظ عمل کرد؛اما اگر در این میان خاصی وجود داشته باشد، (1).
مثال دوم این قاعده را نیز میتوان گونهای«تنقیح مناط»دانست که حجیت آن از نظر عالمان مسلمان محل خلاف است و اگر به قیاس فقهی نینجامد،عدهای آن را حجت میدانند.
6. ابتدا خاص،سپس عام اگر ترتیب قاعده پیشین عوض شود،یعنی ابتدا مثالهای خاص ذکر شوند و در پی آنها لفظ عام بیاید،عموم بر حجیت خود باقی میماند و دیگر موارد نیز مشمول آن قانون خواهند بود.
در تطبیق یادآور میشوم،همانگونه که پیش از این گذشت،براساس قواعد مسلم نزد عالمان مسلمان در اینجا عام بر عموم خود باقی میماند و مثال نمیتواند آن را تخصیص بزند.
در تطبیق یادآور میشوم،در مورد بخش اول این قاعده از دیدگاه عالمان مسلمان کاربرد مثال به گونهای جداگانه در مورد یک کارکرد کاملا تازه موجب این نمیشود که عام از عموم ساقط شود و در نتیجه باید قانون عام همچنان اعال گردد.