خلاصه ماشینی:
"تنها از این منظر است که ویژگیهای خاص شعر خود ماند لشتام را دارد.
مشغلهء ذهنی ماند لشتام با کلاسیکها و یونانیها به اندازهء ایوانف منحصر به فرد و جدی نیست:او بیشتر ترجیح میدهد که بازسازی زبانی و باستانی خود را در فضایی طنزآلود ترسیم کند،گویی که آنها را در نور سرد و انتزاعی موزه قرار میدهد.
ماند لشتام اشعار بسیاری دارد که دربارهء مکان است- از جمله مکانهای ذهنی،جغرافیایی و موضعنگاری،مکان زیباشناختی و نیز مکان اسطورهای.
» با این حال،ماند لشتام میتوانست با همان شدت و حرارت نیز حرکت زمان را احساس کند و آن را در تصاویر متنوعی در نظر آورد.
بسیاری از معاصران ماند لشتام-به ویژه مایاکوفسکی1-این دوگانگی را مشخص میکنند،به طوری که زمان-به عنوان گرایشی بیطرفانه در تاریخ-قادر است تا خود را در زندگی،چه با پیشرفت زندگی چه با نبود آن،مشخص سازد.
او نمیتوانست از زمان تصوری به عنوان حرکت انتهایی به سوی عصر طلایی ماشین داشته باشد صرفا به این دلیل که او به روح انسانی معتقد است و در پایان همه همان است،گرچه به شیوههای بسیار مختلف خود را درمییابد.
چیزی که بیشتر به لحاظ فلسفی در خور توجه است،اشعار متعددی است که در آنها ماند لشتام دوگانگی زمان را در استعارههای بسیاری میبیند.
سپس در خطوط بعدی شعر ترکیبی از برخی مهمترین خطوط اشعار مربوط به دورههای کلاسیسم و رمانتیسم مشاهده میشود:نماد تلاش ماند لشتام است برای ترکیب مفاهیم زمان در دورههای کلاسیسم و رمانتیسم،زمان سازنده که شکل میدهد،وحدت میبخشد و محافظت میکند و زمان مخرب که از بین میبرد و همانطور که پیش میرود،آثار انسان را محو میسازد."