چکیده:
عدالت نزد فلاسفه یونان باستان قرار گرفتن هرچیز در وضع طبیعی و
آرمانی خود است. عدالت توزیعی به معنای تعیین سهم هرکس بر حسب منزلت و
شایستگی او و عدالت تعویضی ناظر به برابری در مبادله است. اما اندیشه
سوبژکتیویستی مدرن تحولی اساسی در مفهوم عدالت ایجاد کرد و آن را بر حسب
کردار انسانی تعریف نمود. عدالت اجتماعی مفهومی نوین است که علیرغم تشابه
ظاهری با عدالت توزیعی، با آن متفاوت است. عدالت توزیعی ناظر به وضع طبیعی
افراد و گروههای نابرابر در چارچوب یک جامعه سلسله مراتبی است؛ اما عدالت
اجتماعی در اندیشه مدرن، همه افراد انسانی را برابر فرض میکند و ناظر به برابر
کردن فرصتها و درآمدها و ثروتهاست.
خلاصه ماشینی:
"نکته مهمی که درباره جوامعی مانند جامعه ما که هنوز به توسعه اقتصادی پایدار دست نیافتهاند باید مورد تأکید قرار گیرد، این است که خلط آرمان عدالت اجتماعی با مفهوم قدیمی عدالت توزیعی در عمل منتهی به اتخاذ سیاستهای ضدتوسعه میگردد.
از این رو آنچه نویسنده در تفاوت میان عدالت توزیعی و عدالت اجتماعی گفته است و عدالت توزیعی را مربوط به جوامع سنتی دارای ساختار ارگانیک و کاستی (طبقاتی) دانسته و عدالت اجتماعی را مفهومی نوین مربوط به جوامعی قلمداد کرده که به برابری همه افراد و عدم سلسله مراتب میان آنها معتقدند، هیچ مستند تاریخی ندارد.
3. اشکال اصلی نویسنده بر عدالت اجتماعی این است که ملاک و معیار مشخصی برای توزیع عادلانه امکانات و فرصتها میان افراد دارای حقوق برابر ارائه نمیدهد؛ زیرا تقسیم علیالسویه میان همه افراد، راه حل نیست و شایستگی، توانایی، تلاش، نیاز و ذائقه هر فرد با فرد دیگر متفاوت است.
رعایت ضوابط و مقررات بازی از سوی همه، عادلانه بودن بازی را ضمانت نمیکند؛ زیرا اولا بحث بر سر همین مقررات و ضوابط است که اگر این مقررات و ضوابط ناعادلانه وضع شده باشند، رعایت هرچه دقیقتر آنها به معنای تحقق نابرابری و بیعدالتی بیشتر است؛ ثانیا گاه حتی قواعد و مقررات عادلانه و رعایت آنها از سوی داور و بازیکنان نیز برای تحقق عدالت کافی نیست.
نویسنده معتقد است در اقتصاد بازار ممکن است توزیع درآمد و ثروت برای برخی ناگوار باشد و بازندگانی باشند که از هر نظر شایستگی آنها بیشتر از برندگان باشد، با این حال نمیتوان این وضع را ناعادلانه خواند؛ «چون هیچ رفتار ناعادلانهای آن را به وجود نیاورده است»."