خلاصه ماشینی:
"اما آیا ادبیات امروز این سرزمین و بالاخص داستان آن،میتواند دستمایهای برای اظهار نظر جهانیان باشد؟آیا این روزها،بخشهایی از صفحات زیبا و پر جلای تایم،نیویورکر،نیویورک تایمز،نیوزویک، گاردین و چه و چه و چه به تعریف و تمجید از ادبیات امروز این سرزمین اختصاص دارد؟داستانهای زیادی طی هشتاد سالهی اخیر خلق شدهاند که ممکن است برای ما شاهکار ادبی تلقی شوند ولی آیا برای مردم جهان هم شاهکار هستند؟قدر مسلم هر قدر که جلوتر میرویم،نیازمند کنش متقابلتری با جهانیان هستیم و این کنش میتواند فضای چند لایهای را خلق کند که در آن بتوانیم از ظرفیتهای بومی زبان و فرهنگماناستفاده کنیم تا تجربهگری داستان فارسی را وارد عرصههای متکثرتری کنیم و اینجا فقط باید بگردیم ببینیم چه مانع یا مانعهایی ادبیات و داستان امروز ما را از جهانی شدن بازمیدارند؟آیا زبان فارسی نا بسنده است؟ آیا ترجمههای فراوان و خوبی از زبان فارسی به زبانهای زندهی دنیا میشود؟آیا نگاه داستاننویسان ما به مقولهی داستان،نگاهی غیر خلاقانه و محدود و منطقهای است؟آیا گسست از ظرفیتهای بومی فرهنگ و ادبیات ما مسألهی اصلی است؟اینها تنها شماری از پرسشهایی هستند که در آسیبشناسی ادبیات امروز ایران ممکن است به ذهن خطور کنند و البته چه بسا یافتن پاسخهایی منطقی و کارگشا برای آنها ما را از این در حاشیه بودن و کنج انزوا به در آورد.
در نقد داستان باید دید آیا تصویر استادانهای از فرهنگ، خصوصیات،دورهی تاریخی و موقعیت مکانی شخصیت اصلی ارائه شده است؟آیا حس تناقض و کشمکش درونی شخصیت به خوبی نشان داده شده است؟ دیالوگ( Dialogue ) در این قسمت باید دید آیا کلماتی که از دهان شخصیتها بیرون آمده تناسبی با خلق و خوی آنها دارد؟آیا خواننده قادر است از خلال دیالوگ بین شخصیتها به فضاسازیها و توصیفهای نویسنده پی ببرد؟اگر چنین باشد میتوان داستان را دارای نقطهی قوت دانست."