چکیده:
متن زیر که چکیدهای است از کتاب «بدنها» نوشته سوزی اورباخ، به موضوع بسیار مهم و مبتلابه بسیاری از جوامع امروز میپردازد. آگهیهای تجاری فزایندهای که از هر طرف، افراد جامعه را در هر سن و موقعیت اجتماعی زیر بمباران خود گرفتهاند، چه تأثیری بر روان و نگرش آنها دارند؟ این آگهیها و شرکتهای سفارش دهنده آنها که داشتن بدنهایی زیبا و شکیل را به همگان نوید میدهند، نگرش و قضاوت مردم را نسبت به بدنهای خود تغییر داده و یک نارضایتی همیشگی از وضعیت جسمانی خود را در آنها دامن میزنند. نارضایتی آزاردهندهای که سرانجام فرد را به سمت مصرف فرآوردهها و روشهای تبلیغی این شرکتها سوق میدهد.
خلاصه ماشینی:
"تمایل نسبت به داشتن بدنی بینقص از یک سو و باور نسبت به این ایده که ما باید برای حل مشکل، به بهبود وضعیت بدن خود تن دهیم از سوی دیگر، باعث اغراق در مشکل شده و در وضعیتی که امروزشاهد هستیم، نقش داشته است.
خودهای ما شدیدا مبتلای به اشتغالهای ذهنی نسبت به بدن خود شدهاند و به خصوص دختران و زنان چنان به استعمار آن درآمدهاند که این اشتغال فکری تقریبا به طبیعت ثانوی و نامرئی آنان تبدیل شده است.
به طور خلاصه، این تمرکزی که امروزه شاهد هستیم، باعث شده است که دیگر به بدن خود به عنوان چیزی که به خودی خود امن یا معمولی است، نگاه نکنیم.
در همین احوال، جهان بصری ما انباشته شده است از تصاویری که در آنها بدن و اندامهای بدن به طرقی نشان داده میشوند که از نظر هنری این حس را منتقل میکنند که بدون شک بدنهای ما به تغییر شکل و روزآمد شدن نیاز دارند.
اکنون این بدنها متعلق به مردم طبقه متوسط است که نشان میدهد، با تلاش در باشگاه، از طریق یوگا یا یکی دیگر از راههای متعدد تمرینات جسمانی به چنین بدنی دست یافتهاند؛ روشهایی که هدف آنها به نمایش گذاشتن چیزی است که فرد از طریق تمرینات سخت کوشانه به آن دست یافته است.
طبقات تنبل (که کار جسمانی در زندگی آنها جایی ندارد) برای روزآمد و دموکراتیزه کردن یک عادت رفتاری، خود را شاخص تفریح و اجتماعی بودن نشان میدهند و از ما نیز برای تقبل این فعالیت دعوت میکنند."