خلاصه ماشینی:
"لازمه تغییر این معانی تغییر وسایل اداره و اجرای آنها است-بنابراین قوهء حاکمه چنانچه فقط بادارهء وظایف اولیه خود میپرداخت از حدود آن تجاوز نمیکرد بعلت تغییر و توسعهء مفاهیم مزبور ناچار سازمان و اختیارات آن ترقی و توسعه پیدا میکرد-و لیکن محدود و مقید ساختن دولت در تنگنای چند وظیفه دور از منطق عقل سلیم است زیرا حدود دخالت دولت و وظایف آن باید متناسب با زندگی و اوضاع اجتماعی مردم باشد و اوضاع اجتماعی امر و کیفیتی ثابت نیست که حدود دخالت دولت نیز ثابت و بلاتغییر باشد مثلا در میان قبیله چوپان امر مرتع شاید مهمترین امور حکومتی باشد در صورتیکه تمدن شهری برای آنکه مطابق مقتضای حیات و ترقی باشد وظایف تازهء که در مراحل پیش قابل تصور نبوده است ایجاد مینماید (مثل نظافت و روشنائی گذرهء و بهداشت عمومی و غیره) در دورههای قدیم شاید جریان عادی تعلیم و تربیت انفرادی کافی بود و افراد را بر طبق احتیاجات و ضروریات اجتماعی تربیت میکرد ولی در صورتیکه حفظ و ترقی تمدن محتاج به تربیت مخصوص باشد وظیفه جامعه و دولت است که در این امر مهم اجتماعی دخالت کرده و وسایل آنرا فراهم نماید."