چکیده:
این نوشتار در پی بیان ویژگیهای تفسیر الکاشف و روش تفسیری محمد جواد مغنیه است. نویسنده نخست از گرایش تفسیری مغنیه سخن می گوید. سپس ویژگیهای الکاشف را در عناوینی چون پیرایش تفسیری، رودرروی با آرای مفسران، نوآوریها، ساده نویسی و روان نگاری، فقه مقارن و کلام تطبیقی، راهنمائی موضوعی آثار، راهنمائی موضوعی تفسیر، تفسیر موضوعی و بهره گیری از ساختار پرسش و پاسخ، مطرح می کند. آنگاه روش تفسیری مفسر را توضیح می دهد و بر این باور است که روش مفسر ترکیبی از سه روش، تفسیر به ماثور (تفسیر قرآن با قرآن، تفسر قرآن با روایات) تفسیر عقلی و تفسیر علمی است . در پایان منابع تفسیری و فقهی مفسر را معرفی می کند.
این مقاله که قبلا در مقدمه ترجمه فارسی تفسیر الکاشف چاپ شده بود، جهت تکمیل بررسی تفاسیر معاصر شیعه در این شماره فصلنامه مجددا درج گردید.
It is attempted here to explain the features of Tafsīr al-Kāshif and the exegetical methodology of Muḥammad Jawād Mughniya. First، the writer discusses Mughniya's exegetical tendency. Then، he goes on to address the features of Al-Kāshif under such titles as exegetical refinement، encountering the interpreters' opinions، innovations، writing in simple style and with fluency، comparative (muqārin) jurisprudence، comparative theology، thematic index of works، thematic index of interpretations، thematic exegesis، and exploitation of the structure of questions and answers. Furthermore، he explains the exegetical method of the interpreter of Al-Kāshif، believing that his method is a combination of three methods of tafsīr bi al-ma‘thūr (exegesis of the Qur'an through Qur'an and the Qur'an through traditions); rational exegesis; and scientific exegesis. In conclusion، the writer introduces the interpreter's exegetical and jurisprudential references.
خلاصه ماشینی:
"» بر این اساس نویسنده «الکاشف» در نقد و بررسی برخی دیدگاه های تفسیری از ظاهر آیات بهعنوان معیار صحت و سقم نظریه تفسیری سود میجوید؛ برای نمونه او در تفسیر آیه « لقد کفر الذین قالوا إن الله هو المسیح » (مائده/17) مینویسد: «با بیان فوق آشکار میشود که عقیده به الوهیت مسیح(ع) در حدود سه قرن پیش از نزول قرآن وجود داشته است.
ناسازگاری با فصاحت و بلاغت آیات معیار دیگر نویسنده «الکاشف» در نقد نظریات تفسیری، سازگاری و ناسازگاری این دیدگاه ها با فصاحت و بلاغت آیات است؛ برای نمونه مغنیه در نقد دیدگاه بیشتر فقها و مفسران شیعه که «طعام» را در آیه « الیوم أحل لکم الطیبات وطعام الذین أوتوا الکتاب حل لکم وطعامکم حل لهم » (مائده/5) به حبوبات تفسیر کردهاند مینویسد: «اما تفسیر طعام به حبوبات امری است که از فصاحت و بلاغت قرآن بسیار دور است، چرا که قرآن، طعام را در شکار دریا بهکار برده است و در دریا حبوباتی وجود ندارد.
» (آل عمران/١٠٣) هر چند نویسنده «الکاشف» مانند بسیاری دیگر از مفسران از شیوه تفسیر روایی در فهم آیات وحی سود میبرد؛ اما یک تفاوت اساسی میان نظرگاه ایشان با سایر مفسران وجود دارد و آن اینکه، مغنیه روایات تفسیری را که بیشتر در حد خبر واحد هستند تنها در احکام شرعی و موضوعات آن ها حجت میداند و از بهرهوری از این گونه اخبار در باورهای دینی و مباحث و مسائل تاریخی و موضوعات خارجی اجتناب میکند."