خلاصه ماشینی:
"حتا در حوزه موسیقی هم این سوابق بیش از دو دهه است!به نظر شما این مقایسه آماری نشاندهنده بیتوجهی دولت به بخش تجسمی نیست؟ منظور شما از دولت کدام نهادهاست؟آیا چون اولین دوره در حال انجام است،نشاندهنده توجه خاص دولت فعلی به هنرهای تجسمی است و اگر این جشنواره در دولتهای قبلی تدارک دیده نشده،نشاندهنده بیتوجهی آنها بوده!هرچند برنامهریزان و مدیران هنری و فرهنگی نقش فوق العاده مهمی در رویدادهای مهم هنری و فرهنگی دارند؛ولی گمان میکنم،تأخیر دربرگزاری این جشنواره نشاندهنده نبود توجه کافی و نداشتن دورنما و برنامهریزی مشخص برای مدیریت هنرهای تجسمی کشور بوده.
به نظر شما جرا با وجود افزایش کمیت و حتا فراگیری هنر هنوز مهمترین تجربه تجسمی معاصر به دهه 50 بازمیگردد؟ سنجش جریانهای پس از انقلاب با پیش از آن مقایسه درستی نیست.
نمیتوان اینها را به عنوان ماحصل هنر پس از انقلاب ندید!هنر انقلاب را باید در عوامل شکلگیری،مسیر تحولات و میزان کمیت و کیفیتش(بی آنکه نه نسبت به آن تعصب داشت و نه غرض)دوبارهخوانی کرد،و این کاری است که حتما به پژوهش دقیقی نیاز دارد.
از دور احساس میشود،اختلاف آرا و مرزبندیهای آشکاری میان این طیف به وجود آمده!در این باره چه نظری دارید؟ طبیعی است که هنر نمیتواند،قالب یکسانی داشته باشد و تحت یک پوشش مشخصی قرار بگیرد!شما حتا وقتی وضعیت دولتهایی را که آمدهاند و رفتهاند،مورد بررسی قرار دهید، (به تصویر صفحه مراجعه شود) حسین خسروجردی،بمباران (به تصویر صفحه مراجعه شود) کاظم چلیپا،مقاومت،1362 خواهید دید،هرکدام آرای متفاوتی دارند.
نقش کدام یک از هنرمندان فعال حوزه هنری را در شکل دادن به مسیر آینده هنر انقلاب اسلامی بارزتر میدانید؟ هنرمندانی نظیر کاظم چلیپا،حسین خسروجردی،حبیب الله صادقی،مصطفی گودرزی،ایرج اسکندری،مرتضی اسدی."