خلاصه ماشینی:
با اخلاق فاصله و ملکات پسندیده بدون علم میتوان زیست و تا اندازهایسعادتمند هم بود ولی علم بدون اخلاق حیات و سعادت فرد و جامعه را تامیننخواهد کرد.
خلاصه و شیرۀ این کتاب چند صدصفحهای در یک جملۀ اینست که روم با داشتن نیروی اخلاقی دنیای قدیم را مقهورنمود و با از دست دادن آن اصول اخلاقی طعمۀ یک مشت قبایل وحشی گردید در حالیکه روم در روز سیادت بر دنیای قدیم نه علوم و فنونی داشت نه نویسندگان و فلاسفهای ولیدر آن روز اخلاق متین داشت،اصول داشت،کمال مطلوبی نصبالعین رومی بود،بشرافتملی پایبند بود،وظیفهشناس بود،مملکت خود را دوست میداشت،منافع جامعۀ رومی رابر مصالح شخصی برتری میداد.
اما در دورههای انحطاط با آنکه وارث فلسفه و علم وصنعت یونان محسوب میشد و حکما و نویسندگان و خطبا و شعرا و خردمندان بزرگیدر بین آنها پیدا شده بودند چون نیروی اخلاقی رومیان قدیم را از دست داده و از اینحیث ناتوان بود دستخوش هجوم قبایل وحشی شده بالاخره از میان رفت.
حاصل آنکه تربیت خوب آنست که کامل و جامع باشد و تمام قوای جوان را بارعایت اعتدال بموازات هم بسط دهد،کمال جوانان وقتی است که هر سه نیرو در آنهاپرورش داده شود یعنی جسدا و عقلا و روحا نیرومند باشند.
پرورش یک یا دو نیرو بدونسومی مضر خواهد بود.
شرط اساسی معلمی یاد گرفتن احکام و قواعد فن تربیت و خواندن و حفظ کردن کتابها برای معلم ومربی شدن کفایت نمیکند بلکه داشتن یک استعداد روحشناسی،یک عشق مسلک،یکقلب پر از محبت،و یک حوصلۀ وسیع برای معلم و مربی شرط اساسی است.