خلاصه ماشینی:
زمانی که دخترم چهار سال و نه ماه داشت پروانهی نادری را که روی گلی نشسته بود باو نشان دادم و گفتم اگر بخاطر داشته باشی ما نوع این پروانه ر اقبلا در ییلاق دیدهایم.
وقتی که چهار سال و یازده ماه داشت یک روز از مادرش پرسید یادت هست روزی که باهم از خانه بیرون شده بودیم پدرم در محلی تاجی بر روی زمین رسم کرد؟ اسم آنجا چیست؟این خاطره از دو سال ونیم پیش بود که با او بگورستان رفته بودیم.
روز دیگر از من پرسید آیا یادت هست که یک روز کتاب کوچک سرود و آوازی در دست داشتی و به نیت آوازخوانی جلو پیانوی قشنگی ایستاده بودی؟این اتفاق بیاهمیت طوری بچه را تحتتأثیر قرار داده بود که درست پس از یکسال وقوع آنرا بخاطر داشت و میتوانست جزئیات حرکات مرا با بیان کودکانهی خود شرح و توضیح دهد.
فرشته دانی که را سزد صفت پاکی؟ آنکو وجود پاک نیالاید در تنگنای پست تن مسکین جان بلند خویش نفرساید دزدند خودپرستی و خودکامی با این دو فرقه را نپیماید تا خلق از او رسند بآسایش هزگز بعمر خویش نیاساید آنروز کاسمانش برافرازد از تو سن غرور بزیر آید تا دیگران گرسنه و مسکینند بر مال و جاه خویش نیفزاید در محضری که مفتی و حاکم شد زر بیند و خلاف نفرماید تا بر برهنه جامه نپوشاند از بهر خویش بام نیفزاید تا کودکی یتیم همی بیند اندام طفل خویش نیاراید مردم بدین صفات اگر یابی گر نام او فرشته نهی شاید «پروین اعتصامی»