خلاصه ماشینی:
"خوت Xot دونی چی Cai نیخورم Neixorom لولت Lovet دم کن تو نیک میدانی که من چای نمیخورم،پس لبانت را دم کن چشملت Cecmalet سی Si استکان،ممیلت Mamilet حب کن چشمهایت را استکان و پستانهایت را حبه قند * شاهنامه کوه است کوهی عظیم و خاره و بشکوه * دریاست دریای پریم و طوفانی * سنگینترین حماسه شعر است زیباترین حماسه تاریخ * بوی گذشتههای دور میآید -چون اسپند- از افسانههای گرم و دلا * استاد پیر طوس با دستهای معجزهگر خویش با روح عاصی و طوفانی پیوند داده پارسی پاک را -در روزگار تیره ناپاکی سخن- با اسطورههای کهن و افکنده پی کاخی رفیع و سر بفلک سوده او در شاهنامهاش باز آفرین پاکدلیهای ملت خویش است همراه با غرور "رستم"حدیث روح نژادیست پر تلاش کز فکرها و طعنهها و ستمها زپا نمیافتد پیکار میکند تا ستیغ شکوه آفرین پیروزی "سهراب"بازی تقدیر است اما چه شورم،چه غمگین،چه جانگزا،چه ملول * "ضحاک"مظهر بیداد است خون جوان و مغز جوان میدهد به مار ماری که رسته روی شانههای چپ و راست تازنده ماند و زنجیر ظلم را سنگینتر، برپای مردم درمانده افکند "کاوه"طلوع کوکب آزادیست بر تیره شام ظلم ای دوست در شاهنامه هر چه هست حدیث یگانگی است * از کوه شاهنامه آتش میروید وز دشت شاهنامه آهن و پولاد صادق همایونی"