خلاصه ماشینی:
"از ادبیات فرانسه ویکتور هوگو 1802-1885 شعر ترجمه،دکتر حمیدی مرگ یک سگ ادبیات شیوای این قطعه هدف خاصی که دارند این است که ما را به فروتنی متمایل کنند.
من در پیش پای آنان سگ پیر و محتضری را دیدم که ناله میکشید و امواج اقیانوس کفهای خود را بر او ریخته بود.
زنها میگفتند:الان سه روز است که حال این سگ بر همین منوال است ما،خیلی با او حرف زدهایم.
پیرمردی میگفت:ارباب این سگ ملاحی است که فعلا غایب است دریانوردی سر از دریچه بیرون کشید و افزود: این سگ با ندیدن ارباش خواهد مرد و همین الان است که قایق به بندر داخل میشود ارباب خواهد آمد ولی سگ زنده نخواهد بود.
درست در همین لحظه،ستارهء زهره از پشت گنبد کبود آسمان همچون مشعلی که از پشت امواج اقیانوس بیرون آید،بیرون آمد،و من همهء وجود خود را پر از این پرسش یافتم که: آن ستاره از کجا میآید؟ این سگ به کجا میرود؟ای شب!"