خلاصه ماشینی:
"استدلالهای خارجی را فرو گذاریم و به سخن خود شاعر در همین قصیده گوش دهیم: و ما الشعرایم الله لست بمدع و لو کان عندی ما ببابل من سحر هنا لک نقادون علما و خبرة و منتخبوا لقول الجمیل من الهجر جرت عبراتی فوق خدی کآباه فأنشأت هذافی قضیة ما یجری و لو سبقتنی سادة جل قدرهم و ما حسنت منی مجاوزة القدر ففی السمط یاقوت و لعل و جاجة و ان کان لی ذنب یکفر بالعذر و حرقة قلبی هیجتنی لنشرها کما فعلت نار المجامر بالمطر احدت اخبارا یضیق بها صدری و احمل آصارا ینؤ بها ظهری مورد دیگر از اجبار و اضطرار سعدی به عربی سرائی،ساختن سومین شعر بلندیست که بتازی پرداخته و آن قصیدهایست در اندرز و ستایش نور الدین بن صیاد باین مطلع: مادام ینسرح الغزلان فی الوادی احذر یفوتک صید یابن صیاد این ابن صیاد تاجر،مردی عرب نژاد و عربی زبانست که در اواخر قرن هفتم به حکومت و اقطاع داری فارس و برخی نواحی دیگر میرسد11و سعدی که دوست دارد که همهء عمر نصیحت گوید،از همان آغاز خواسته است گردن حاکم تازی را قلادهء اندرز کشد،منتها به زبان ممدوح."