خلاصه ماشینی:
"پارسا تویسرکانی* (به تصویر صفحه مراجعه شود) کشته یک تن نکوتر از صد تن گفت خاقان که در سراسر چین، از همه مردم هنرور چین، هرچه صنعت گراست گرد آرند، در یکی کارگاه بگمارند.
گفت با حاضران،ز خودخواهی بخت ما کرده است همراهی.
گفت خدمتگزار را،کشتن، او نه خادم،که خائن است به من!
گفت خادم:چنین عتاب چرا؟ از پی قتل من،شتاب چرا؟ گر بیک هفتهام دهی مهلت، خود بسازم چو آن،در این فرصت.
اگر این دعویم نیامد راست، پس از آن خون من حلالتر است.
گفت میبایدم نمونه بود، تا شود روشنم چگونه بود.
گفت این ظرفها شکستینیند، شیشهاند و ز سنگ و روی نیند!
هرکه یک ظرف بشکند چون من، میزنندش،ز خشم و کین،گردن!
ور جز این است رسم و عادتشان، خود پریشان شود جماعتشان.
زن اگر پاکدامن و خوشخوست مصطفی گفت:مرد برتر از اوست مرد در خانه دارد آن حرمت که نبی در میانهء،امت"