خلاصه ماشینی:
"مثل این به دوم آتش/در این اتاق بیرون به ما پیداست/ما اما نهان هستیم/از او که موهایش را شانه میزند/ مگر صورت را به شیشه بچسبانند.
/ دیگر نمیدانم این خستگیها از چیست؟ این در راه بودن برای ما خیلیست بعد نشستن زیادتر از آن/ در بعضی سفرها که/غرق دوستیها و کلمه هستیم/ وقت کم است.
بعد اما کسلترین هستیم بعضی جاها که میرسم حرفم که نمیآید/نگاه میکنم/به خاطر یادداشت عصر دیروز/تازهترین صدایش را شنیدم/او که با پرنده میرود به مرکز/و معمولا به تاخیر میرسد به حاشیه/این را از نگاه خودم بگویم/به دختر برادرم که فاطیماست.
ها؟ از دست راست ودست چپ اطلس دستگیرم نشد که بنویسم یک چیزهایی مثل شمال درخت مثل جنوب آتش و آدمی قدم را برای خودش میزند ساز را برای خودش گاهی حتی به خلوتاش حرف را اما این چه صیغهای است که میگویند برای کسی میزنند خیلیها.
زیاد نیست آوردهاند که بدترین خودزنی است اما این که او که فکر میکند برای درخت میزند."